مطالب پیشنهادی:

MBTI و شغل مناسب شما

مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید یکی از مقالات مهم و پر از ایده سایت Truity.com است که توسط محدثه ابراهیم‌زاده، عضو دپارتمان تولید محتوای تایپ‌شناسی ترجمه شده است.

مترجم: محدثه ابراهیم‌زاده- عضو دپارتمان تولید محتوای تایپ‌شناسی و دانش‌آموخته دوره حضوری MBTI

محدثه درباره خودش این‌طور می‌گوید:

برای منی که سال‌هاست از خواندن تجربه‌ها، توجه به جزئیات و نوشتن از آن‌چه در درونم می‌گذرد، لذت می‌برم، MBTI فضای زیبایی فراهم کرده تا با نگاهی شفاف‌تر و اصولی‌، این علاقه‌مندی‌ها را با هم تلفیق کنم.

برآنم تا لذتِ خودشناسی، برای همه‌ی ما یادگیری به همراه داشته باشد.


NFها جذبِ چه مشاغلی می‌شوند؟

(بر اساس پژوهشی جدید)

وجه اشتراک تیپ‌های ENFP، INFP،  ENFJو INFJ چیست؟ طبق نظر کرسی همه‌ی این تیپ‌ها آرمان‌گرا (NF) هستند. درست است که هر کدام‌ شیوه‌ی منحصربه‌فرد خود را دارند، اما در یک انگیزه‌ی هسته‌ای و اصلی، مشترک هستند؛ می‌خواهند خودِ اصیل‌شان را ابراز کنند و به دنبالِ فرصتی هستند تا در این مورد الهام‌بخش دیگران نیز باشند.

اگرچه آرمان‌گراها تقریبا ۱۵ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند، احساس می‌کنم تعداد بسیاری‌شان در حرفه‌ی مربی‌گری هستند. در طول سال‌ها، صدها مطالعه پیرامون تیپ‌های شخصیتی مختلف انجام داده‌ام، و آرمان‌گراها هیچ‌‌وقت غافلگیرم نکرده‌اند. درسی که من تدریس می‌کنم پر از بیم و امید است. این درس برای دانشجویان سال اولی که هنوز مسیر شغلی‌شان را انتخاب نکرده‌اند، ارائه می‌شود. آرمان‌گراها تلاش می‌کنند تا رشته و حرفه‌ای را انتخاب کنند که نمایان‌گر علایق‌شان باشد. آن‌ها مصمم هستند که مسیر ایده‌آل‌شان را انتخاب، و حتی آماده‌اند تا خود را به طور کامل در این فرایند غرق کنند. انگار می‌گویند: “آینده از آن من است تا آن را بسازم، و من قصد دارم همین کار را انجام دهم!”

اگرچه کلمه‌ی “آرمان‌گرا” به فردی رویایی و رومانتیک، اغلب سرگردان و ناراضی اشاره دارد، کرسی تصویر واضحی ارائه می‌دهد تا بدانیم چه انتظاری باید از آن‌ها داشته باشیم. آرمان‌گراها خلاق، رابطه ‌محور، مشتاق و بخشنده هستند. در روابط و هم‌چنین در کارشان، همدل و باسیاست‌اند و استانداردهای اخلاقی بالایی دارند. آن‌ها به هماهنگی باور دارند و اغلب بر اساس شهود و ایمان تصمیم‌گیری می‌کنند، البته اگر نتوانند با قطعیتِ معنوی تصمیم بگیرند. از همه مهم‌تر این که آن‌ها قهرمانانِ اصالت و طرفدارِ قدرت ذاتی انسان‌ها هستند.

آن چه گفته شد پروفایل قانع‌کننده‌ای برای آرمان‌گراها است. تجربه‌ی من در کار کردن با آن‌ها نیز همین را نشان می‌دهد، اما من از خودم پرسیدم دانشجویانی که با آن‌ها کار می‌کنم، تا چه حد نظرات کرسی را تایید می‌کنند.


این مقاله درباره کسب‌و‌کار و موفقیت شغلی طبع آرمان‌گراست، اگر مایلید درباره رابطه عاطفی NFها اطلاعاتی کسب کنید پیشنهاد می‌کنیم این مقاله را حتماً مطالعه کنید:

چگونه رابطه عاطفی موفقی داشته باشیم؟ (آرمان‌گراها- NF)


پژوهش چگونه انجام شد؟

در پاییز ۲۰۱۸، تدریس درسی اجباری را برای کمک به دانشجویان سال اول دانشگاه سین‌سیناتی برعهده گرفتم. آن‌ها داشتند آماده می‌شدند تا مسیر حرفه‌ای‌شان را انتخاب کنند. در طول ترم، اطلاعاتی را درباره تیپ شخصیتی ۱۱۶ دانشجو به همراه نقاط قوت آن‌ها و هم‌چنین باورهایشان درباره‌ی شغل و حرفه جمع‌آوری کردم. برای این‌که درباره ENFP، INFP،  ENFJو INFJ بیشتر بدانم، پاسخ‌های آن‌ها را با پاسخ‌های باقی دانشجویان که آرمان‌گرا نبودند، مقایسه کردم.

با کاوش در اطلاعات، کم کم متوجه شدم که چطور پاسخ‌های آرمان‌گراها، تیپ آن‌ها را از تیپ‌های شخصیتی دیگر متمایز می‌کنند. وقتی الگوهای به دست آمده کنار هم قرار گرفتند، چند نتیجه‌ی قابل توجه را تولید کردند.


NFها به شکوفایی استعدادها و وحدتِ انسان‌ها باور دارند

من از دانشجویان خواستم تا نتایج را بر روی یک ارزیابِ معروف به نام CliftonStrengths گزارش کنند. این ارزیاب، ۵ نقطه قوت اصلی هر فرد را از بین لیستی شامل ۳۴ مورد بیرون می‌کشد. این لیست شامل نقاط قوتی مربوط به توانایی تولیدگری، تفکر استراتژیک، قدرت شبکه‌سازی، و تاثیرگذاری بر دیگران است. بیش از ۲۰ میلیون نفر در سرتاسر جهان از این ارزیاب استفاده می‌کنند. من نقاط قوت دانشجویان آرمان‌گرا را با بقیه‌ی نمونه مقایسه کردم.

برجسته‌ترین ویژگی، “توسعه‌دهندگی” بود؛ یعنی توانایی شناسایی استعداد افراد و هدایت آن‌ها برای این که رشد کنند و به موفقیت دست یابند. این همان چیزی است که کرسی هم توصیف کرده است. کار کردن با آدم‌ها برای پرورش دادن پتانسیل‌هایشان، علامت آرمان‌گرایی است. کرسی می‌گوید به همین دلیل است که بسیاری از آن‌ها به سمت مشاغلی مانند معلمی، مشاوره، خدمات اجتماعی و رهبری مذهبی کشیده می‌شوند. این موضوع با تجربه‌ی خود من در کار کردن با دانشجویان آرمان‌گرا تطابق دارد. به ندرت با کسی مواجه شدم که به همه یا بخشی از این رشته‌ها علاقه‌ نشان نداد.

در نمونه‌ی من دانشجویانِ آرمان‌گرا نزدیک به ۸ برابر بیشتر، ویژگی “توسعه‌دهندگی” را در پنج اولویت اول خود داشتند، که با فاصله‌ی زیاد قابل توجه‌ترین تفاوت موجود در داده‌ها بود. نتیجه‌ی کاملا واضحی بود، و من سه بار عددها را چک کردم. ۶٫۲% از آرمان‌گراها در مقایسه با ۰٫۸% باقی‌مانده، این ویژگی را داشتند.

آرمان‌گراها احتمالا چند نقطه قوت قابل پیش‌بینی دیگر هم دارند؛ مثل همدلی، فردگرایی، گرایش به هماهنگی و ایده‌پردازی. این ویژگی‌ها با توصیف کرسی از آرمان‌گراها تطابق دارد؛ گرم، حساس، خلاق و افرادی که همواره به دنبال برقراری آرامش و ایجاد توافق جمعی هستند.

دومین تفاوت مهم در نتایج دانشجویان آرمان‌گرا، حضور واضحِ ویژگی‌ای به نام “پیوندگرایی” است؛ یعنی این تفکر که هر اتفاقی دلیلی دارد و همه‌ی ما وارثِ تجربه و تاریخچه‌ی بشری هستیم. آرمان‌گراها ۳٫۵ بار بیشتر به پیوندگرایی تمایل دارند ( ۲٫۸% در مقایسه با ۰٫۸%). توجهی که آن‌ها به تصویر کلان دارند، باعث می‌شود خود را متعهد بدانند تا به دیگران کمک کنند. آن‌ها معتقدند ما به هم پیوند داریم، پس پشتیبانی از یکدیگر منجر به حالِ خوش جمعی می‌شود.

در پنج اولویت اول آرمان‌گراها، ۴ بار کمتر تمایل به رقابت دیده می‌شود. چندان رقابتی نبودن آن‌ها، روحیه‌ی همکاری را در وجودشان تقویت می‌کند.


NFها تشنه‌ی کارِ معنادار (و اغلب خلاقانه) هستند

ویژگی دیگر دانشجویان آرمان‌گرا “اعتقاد و باور” است.

CliftonStrengths درباره‌ی کسانی که این ویژگی را دارند، می‌گوید: “موفقیت چیزی بیشتر از پول و پرستیژ است… کار شما باید بامعنا باشد. باید برای خودتان اهمیت داشته باشد.” آرمان‌گراها به دنبال کاری معنادار هستند تا برایشان الهام بخش، و دارای معنایی فراتر از خود کار باشد. و مایلند آن کار در درون خودش، پاداشی به همراه داشته باشد.

ممکن است کنجکاو باشید بدانید آیا آرمان‌گراها بیشتر تمایل به شغلی هنری دارند یا مایلند خدمات اجتماعی ارائه دهند، چون این رشته‌ها پاداش‌های خلاقانه و جذابِ اجتماعی فراهم می‌کنند. من به مسیرهایی که دانشجویان برای شغل‌شان انتخاب می‌کنند، توجه کردم تا پاسخ را پیدا کنم. نتایج مختلف است. دانشجویان آرمان‌گرا تمایل بیشتری دارند که به سمت شغل‌های خلاقانه بروند. نزدیک به یک سوم آن‌ها در این بخش قرار گرفتند (۳۰%)، یعنی بیش از دو برابرِ درصد غیرآرمان‌گراها (۱۲%).

در مورد خدمات اجتماعی، علاقه‌ی آرمان‌گراها و غیر آرمان‌گراها تقریبا یکسان بود. حدس من این است که آرمان‌گراها با توجه به نقاط قوت‌شان ممکن است در زمان‌های مختلف خودشان را در سِمت‌ها و مدل‌های مختلف سازمانی ببینند. در سال اول کالج، این دانشجویان که بدون سابقه هستند و یا سابقه‌ی محدودی دارند، هنوز نمی‌دانند که شغل‌شان سرانجام آن‌ها را به کجا خواهد برد.

جالب است بدانید آرمان‌گراها در مقایسه با دیگران (۱۲%)، به میزان کمتری (۷%) به شغل‌های عدالت کیفری علاقه نشان دادند. این ممکن است با جدیدترین یافته‌ی من، در زمینه‌ی گرایش دانشجویان آرمان‌گرا به ویژگی‌های “توسعه‌دهندگی” و “پیوندگرایی” مرتبط باشد. آن‌ها احتمالا می‌خواهند از حرفه‌هایی که جنبه‌ی تنبیهی و جدلی دارند، دوری کنند (و یا ساده‌تر بگویم؛ به این مشاغل علاقه‌ی کمتری دارند).

به خاطر داشته باشید که آرمان‌گراها به همدلی و هماهنگی گروهی اهمیت زیادی می‌دهند، و به پتانسیل هر فرد برای رشد و دگرگونی باور دارند.


دنیای احتمالات برای NFها جذاب، و ابهام نه فقط برای آن‌ها ترس‌آور است

وقتی درباره‌ی آینده‌ی شغلی پرسیدیم که “چه چیز شما را بیش از هر چیز دیگر هیجان‌زده می‌کند؟”، آرمان‌گراها خیلی شبیه به بقیه پاسخ دادند، و مثل همه به فرصتِ سفر کردن، یاری رساندن، تبدیل دنیا به جایی بهتر، دستیابی به آزادی بیشتر و پیدا کردن میل و اشتیاق واقعی‌شان، اشاره کردند. در کنار این شباهت‌ها، تفاوت‌های ظریفی نیز در پاسخ‌های دانشجویان وجود داشت.

به طور کلی آرمان‌گراها کمتر، از موردی خاص و شفاف صحبت کردند، و اغلب زبانی غیرصریح و گاهی مبهم را برای توصیف امیدهایشان مورد استفاده قرار دادند. آن‌ها مسیر بسیار گشوده‌ای برای آینده‌شان گزارش کردند، و این حقیقت که گزینه‌های زیادی داشتند، بیش از هر چیز هیجان‌زده‌شان می‌کرد (۷%). این نگاه در باقی نمونه کمتر دیده شد (۲%).

اگرچه این عددها کوچک هستند، با این واقعیت پشتیبانی می‌شوند که بیشتر دانشجویان آرمان‌گرا (۸%) نسبت به غیرآرمان‌گراها (۴%)، به این سوال که “برنامه‌ی شغلی‌تان چیست؟”، جواب دادند: “نمی‌دانم”. به نظر می‌آمد یا مایل نیستند، و یا نمی‌توانند مسیری را انتخاب کنند. دو دلیل وجود دارد؛ یا هنوز در دنیای احتمالات بودند، و یا همان طور که شاید کرسی اشاره می‌کرد به دنبال طرح‌ریزی برای مسیری بامعنا و اصیل هستند و هنوز برای عمل و اجرا آماده نیستند.

بسیارخب، حالا دیگر می‌دانیم که آرمان‌گراها به چه چیز گرایش دارند. اما ترس‌هایشان چیست؟ در این قسمت با پییچدگی روبه‌رو شدیم. هم آرمان‌گراها و هم دیگران، طیف وسیعی از ترس‌ها را درباره‌ی شغل‌گزارش کردند. متداول‌ترین جواب‌ها‌ شامل این موارد بودند؛ درگیر رشته‌ای رقابتی شدن، به دست نیاوردن پول کافی، آینده‌ای مبهم، احساسِ گیرافتادن و لذت نبردن از خودِ کار.

من درصدهای دو گروه را مقایسه کردم. حدود ۶ % آرمان‌گراها از این که در یک موقعیت بد گیر بیفتند، و ۲۱% از عدم قطعیت و ابهام می‌ترسیدند. این درصدها برای غیر آرمان‌گراها به ترتیب ۲% و ۱۷% بود. علاقه‌ی آرمان‌گراها به در نظر گرفتن احتمالات، ترس بیشتر آن‌ها را از گیر افتادن توجیه می‌کند. و اگر نگوییم بیشتر، دو گروه به طور مساوی از عدم قطعیت می‌ترسیدند.

شاید این تناقض تا حدودی دلیل این را ‌که چرا آرمان‌گراها اغلب مشتاقانه  به دنبال مشاور شغلی می‌گردند، و این‌که چرا سرانجام خودشان تبدیل به راهنمایی قدرتمند می‌شوند، توضیح می‌دهد. آن‌ها ترس از آینده را می‌شناسند، و از استعدادهای ذاتی‌شان برای همدلی، رشد کردن و ایده‌پردازی استفاده می‌کنند، تا از دیگران در هنگام تصمیم‌گیری‌ها و انتخاب‌های اصیل‌شان حمایت کنند.


NFها رسالتی برای خدمت کردن به جهان دارند

به عنوان آخرین ارزیابی، من از دانشجویان خواستم تا با کار سه استاد در زمینه‌ی “رضایت شغلی” آشنا شوند: پارکر پالمر، محققِ پرکار، فعال و آموزگاری که از اهمیت معنوی دستیابی به زندگی‌ای اصیل برای خدمت کردن به جهان صحبت می‌کند. کال نیوپورت، منتقد جمله‌ی “اشتیاقت را پیدا کن” که ما را تشویق می‌کند تا مهارت‌های ارزشمند و کمیاب خودمان را به کار بگیریم تا به پاداش‌های فوق‌العاده‌ی شخصی و اقتصادی دست پیدا کنیم. و امیلی وَپ‌نیک، مدافعِ پرشور دنبال کردنِ مسیرهای شغلی چندگانه بر اساس علائق شخصی. هر کدام از این متفکران رویکردی گیرا و منحصر به فرد درباره‌ی کار ارائه می‌دهند، و هر کدام طرفداران خودشان را در بین دانشجویان دارند.

در مجموع، رویکرد امیلی وَپ‌نیک بیشتر مورد توجه دانشجویان بود. ۶۵% از آرمان‌گراها و ۶۳% از غیر آرمان‌گراها به وَپ‌نیک علاقه‌مند شدند. باقی آرمان‌گراها، بیشتر به دیدگاه پارکر پالمر (۲۰%) نسب به دیدگاه نیوپورت (۱۵%) تمایل نشان دادند. غیر آرمان‌گراها برعکس بودند؛ نیوپورت با ۶ %  بیشتر (یعنی ۲۲%)، از پالمر جلو افتاد (۱۶%).

آرمان‌گراها با پالمر ارتباطی بسیار قوی‌تر برقرار کردند، و حرف‌های زیادی درباره فلسفه‌اش داشتند. در کلام یکی از این دانشجویان می‌خوانیم:

“در کتاب پارکر پالمر به نام بگذار زندگی‌ات سخن بگوید؛ گوش کردن به ندای درون پیامی یافته‌ام که احساس خودم را درباره‌ی آینده توضیح می‌دهد… بهای سنگینِ روحی و جسمی پرداختم تا فهمیدم باید با زندگی‌ام چه کار کنم. من ترجیح می‌دهم شاد باشم، به مردم کمک کنم، و در جهان تفاوت ایجاد کنم، تا این که زندگی‌ام را به خاطر انجام شغلی که معنایی ندارد، هدر بدهم.”

این دقیقا همان چیزی را که درباره‌ی دانشجویان آرمان‌گرا می‌دانیم، نمایان و ارزش‌مندی چارچوبی را که با جهان‌بینی‌شان هماهنگ باشد، تصدیق می‌کند. این دانشجویان با اشتیاق به رهبرانی پاسخ می‌دهند که ارزش‌های آن‌ها را بیان و زندگی می‌کنند.


کلام آخر

این پژوهش، ارزیابی فشرده‌ای از دانشجویان کالج بود، و نتایج آن نشان می‌دهد که آرمان‌گراها، گروهی پیچیده و متفاوت مثل هر گروه دیگری هستند. اما ترکیبی منحصربه‌فرد از ارزش‌ها و استعدادها را نیز نشان می‌دهند.

خود من به عنوان یک آرمان‌گرا، عاشق این هستم که تحقیقات بیشتری پیرامون سفر شخصی و حرفه‌ای تیپ‌مان ببینم، تا بتوانیم بهتر درک کنیم چگونه این گروه خاص‌، نیازش به زندگی‌ای اصیل و هدف‌دار را ارضا می‌کند.

پیشنهاد می‌کنیم حتما این مقاله‌ها را هم مطالعه کنید:

راه‌اندازی کسب‌و‌کار شخصی برای آرمان‌گراها (NF)

موفقیت در کسب‌و‌کار برای آرمان‌گراها (NF)


دوره حضوری مرتبط


منبع: truity.com


دیدگاه و نظری درباره این مقاله اگر دارید، آن‌را زیر همین پست و در قسمت کامنت‌ها بنویسید.


پیشنهاد می‌کنیم این مقاله را هم مطالعه کنید:

چطور به نسخه بهتری از خودمان تبدیل شویم؟


[ آرسام هورداد ]

مدرس و پژوهشگر شخصیت‌شناسی و چیرگی | چیرگی یعنی خودِ منحصربه‌فردت را پیدا کنی و آن را به بهترین شکل به عالم عرضه نمایی

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۲ دیدگاه

  • ۱۲ گفت:

    سلام.من یکinfj هستم بیشتر از اینکه از شغلی خوشم بیاد از تجربه ها و احساسات و هیجانات اون شخص خوشم میاد مثلاوقتی کتاب چیرگی زندگی نامه داوینچی رو میخواندم فکر میکردم باید نقاش بشم یا وقتی درباره تجربیات یک پزشک میخونم فکر میکردم باید پزشک بشم یا وقتی درباره فیزیکدان ریچارد فاینمن میخونم فکر میکردم باید فیزیکدان بشم واقعا نمیدونم چه شغلی برام مناسبه لطفا راهنماییم کنید.

  • ۱۲ گفت:

    سلام.من یک infj هستم نمیتونم شغلی برای خودم پیدا کنم من بیشتر از اینکه شغلی رو دوست داشته باشم از تجربه ها و احساسات و هیجانات یک شخص خوشم میاد تا شغلش مثلا درباره زندگی نامه افراد بزرگ میخوانم اینقدر از تجربه ها و احساسات و هیجانات اون شخص خوشم میاد که فکر میکنم شغلم باید شغل اون شخص باشه مثلا وقتی کتاب چیرگی درباره داوینچی میخواندم فکر میکردم باید نقاش بشم مثلا درباره تجربیات یک پزشک میخواندم فکر میکردم باید پزشک بشم یا وقتی درباره فیزیکدان مشهور میخواندم مثل ریچارد فاینمن فکر میکردم باید فیزیکدان بشم درباره تجربه های هرکسی میخوانم فکر میکنم باید شغل اون شخص رو انتخاب کنم واقعا نمیدونم چه شغلی برام مناسبه لطفا راهنماییم کنید .