مطالب پیشنهادی:

 

شخصیت شناسی mbtiزمان تقریبی برای مطالعه این مقاله: ۴ دقیقه

در مجموعه مباحثی که تحت عنوان «تیپ شخصیتی و خطای نتیجه‌گیری» مطرح کردیم، در مورد اشتباهات متداولی که کاربران MBTI نسبت به تیپ شخصیتی‌شان دارند بحث کردیم. تاکنون در مورد ترجیح کسب انر‌ژی و ترجیح دریافت اطلاعات صحبت کردیم و در این قسمت می‌خواهیم درباره خطاهای رایجِ افراد فکری (Thinking) و احساسی (Feeling) صحبت کنیم.

اگر قسمت‌های قبلی را مطالعه نکرده‌اید بهتر است اول سری به مقالاتِ قبلی بزنید.

۶. بهانه‌های رایج افراد فکری (Thinking)

داشتن ترجیح فکری (مثل سایر ترجیحات MBTI) بهانه‌ای برای نداشتن مهارت یا توانایی در برخی خصوصیات نیست. مواردی که نمی‌توانیم ترجیح «فکری» را بهانه‌ای برای آن‌ها بدانیم، شامل موارد زیر هستند:

۱. ضعیف بودن در همدلی با دیگران و درک احساسات آن‌ها

همان‌طور که داشتن ترجیح احساسی (Feeling) در MBTI با «عاطفی بودن» یا ناتوانی در تفکر منطقی متفاوت است، به همان میزان، فکری بودن (Thinking) با ناتوانی در درک یا ابراز احساسات متفاوت است.

به زبان ساده‌تر این درست نیست که بگوییم احساسی‌ها (F) قبل از تصمیم‌گیری فکر نمی‌کنند و فکری‌ها (T) احساس ندارند.

هر انسانی فارغ از این‌که فکری باشد یا احساسی، دارای عاطفه (Emotion) است و در این هیچ تردیدی نیست.

بنابراین Tها را نمی‌توان متهم به سنگدلی یا بی‌احساس بودن کرد. ضمناً خود Tها هم این مجوز را ندارند که به واسطه T بودن از بیان احساسات خودشان و یا درک احساسات دیگران شانه خالی کنند.

در واقع «همدلی» مهارتی است که هر کدام از ما فارغ از تیپ شخصیتی خودمان می‌توانیم اصول آن را یاد بگیریم و روی آن مسلط شویم.

۲. بی‌ملاحظه بودن نسبت به احساسات دیگران

فکری بودن (T) در MBTI راه فراری برای توجیه بی‌ملاحظگی نیست. این‌که من بتوانم قبل از حرف زدن یا قبل از انجام دادن کاری به احساس دیگران هم فکر کنم و تأثیر رفتار و گفتارم را روی آن‌ها بسنجم منافاتی با T بودن ندارد.

به این دو جمله توجه کنید:

جمله اول: فکری‌ها (T) موقع تصمیم‌گیری «ابتدا» به اصول منطقی و شواهد و مستندات واقعی توجه می‌کنند.

جمله دوم: احساسی‌ها (F) موقع تصمیم‌گیری «ابتدا» به ارزش‌های شخصی و تأثیر تصمیمشان روی دیگران توجه می‌کنند.

نکته مهم اینجاست که ما از این دو جمله «نمی‌توانیم» قاعده زیر را نتیجه بگیریم:

جمله سوم: فکری‌ها (T) موقع تصمیم‌گیری به تأثیر تصمیماتشان روی دیگران توجه نمی‌کنند.

اما مسئله این است که بسیاری از افراد، بعد از مطالعه جمله اول و دوم، بلافاصله جمله سوم را نتیجه می‌گیرند. در حالی که این اشتباه است.

۳. رفتار «سرد» یا «بی‌روح» در ارتباطات اجتماعی

داشتن ترجیح T در MBTI هرگز دلیلی برای سرد بودن در روابط اجتماعی نیست. حفظ فاصله‌ای مشخص از دیگران و نشان ندادن روی خوش به آن‌ها با T بودن متفاوت است.

بخصوص اگر این رفتار در زندگی فرد پر تکرار و دامنه‌دار باشد، می‌توان ضعف مهارت‌های ارتباطی را نیز در آن جستجو کرد.

داشتن یک ارتباط (communication) موفق، فارغ از ترجیحات MBTI، برای هر کسی امکان‌پذیر است.

اگر به عنوان یک فرد با ترجیح فکری، مستقیم یا غیر مستقیم در معرض چنین توجیهات یا بهانه‌جویی‌هایی قرار دارید، سعی کنید موارد زیر را در خودتان تقویت کنید:

مهارت همدلی را تمرین کنید

این واقعیت را بپذیرید که بسیاری از تجاربی که برای شما به‌عنوان یک فکری (T)، کم‌اهمیت است و شما را اذیت نمی‌کند، ممکن است برای دیگران ناراحت‌کننده و عذاب‌آور باشد.

همدلی یعنی سعی کنید خودتان را جای دیگران بگذارید و احساسی که آن‌ها از یک موقعیت دارند را معتبر و واقعی بدانید.

سازگاری دوطرفه در یک رابطه تا حد زیادی در گرو آشنایی با مهارت همدلی است.

در تصمیم‌گیری‌هایتان از نقش احساسات و ارزش‌های شخصی غافل نشوید

در اینجا هم درست همان موردی که به احساسی‌ها (F) پیشنهاد کردیم به کار می‌آید. ما در تصمیم‌گیری‌هایمان باید متعادل عمل کنیم.

بد نیست قبل از هر تصمیم، وقتی داریم جوانب منطقی و سود و زیان‌های آن را ارزیابی می‌کنیم، هم‌زمان به پارامترهای احساسی و انسانی هم توجه کنیم.

ساده‌ترین حالت این است که خودتان را جای دیگران بگذارید. در مرحله بعد، فقط به این فکر کنید که شما بعد از این تصمیم چه احساسی خواهید داشت. خشم، غم، ناراحتی، عصبانیت، خوشحالی و …

همین آگاه شدن نسبت به بعد احساسی وجود خودتان (یا دیگران) پنجره تازه‌ای از بینش قوی‌تر به روی چشم شما باز خواهد کرد. این‌گونه تصمیمات محکم‌تری خواهید گرفت.

۳. به دیگران بازخورد مثبت بدهید

این مورد خصوصاً در روابط احساسی و عاطفی کاربرد دارد. تعریف و تمجید کردن صادقانه از شریک عاطفی‌تان هم در شما احساس خوبی به وجود می‌آورد هم در طرف مقابل.

از این ایده می‌توان در رابطه‌های کاری یا دوستانه هم استفاده کرد. خوب است به عنوان یک فرد فکری (T) در صورتی که عملکرد مثبت از دیگران می‌بینید، حتماً آن‌ها را تحسین کنید.

دقت کنید هیچ لزومی ندارد به صورت اغراق‌آمیز عواطف خودتان را نشان دهید! همه حرف این است که احساستان را صادقانه بازگو کنید و آن را برای خودتان نگه ندارید. همیشه در مورد جوانب منطقی و بی‌طرفانه موضوعات اظهارنظر نکنید، گاهی هم احساس خودتان را بازگو کنید.

 

[kkstarratings]

دسترسی آسان به مجموعه مقالات «مهارت‌های ارتباطی»:

مهارت‌های ارتباطی: مقاله اول- تیپ شخصیتی و خطای نتیجه‌گیری 

مهارت‌های ارتباطی: مقاله دوم- برون‌گرایی و خطای نتیجه‌گیری 

مهارت‌های ارتباطی: مقاله سوم- ترجیح دریافت اطلاعات و خطای نتیجه گیری 

مهارت‌های ارتباطی: مقاله چهارم- اشتباهات رایج افراد F و T

مهارت‌های ارتباطی: مقاله پنجم- اشتباهات احتمالی ما در مورد فکری‌ها

مهارت‌های ارتباطی: مقاله ششم- چطور از اشتباهات افراد J و P در برابر هم اجتناب کنیم؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

[ آرسام هورداد ]

مدرس و پژوهشگر شخصیت‌شناسی و چیرگی | چیرگی یعنی خودِ منحصربه‌فردت را پیدا کنی و آن را به بهترین شکل به عالم عرضه نمایی

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۴ دیدگاه

  • افشین گفت:

    سلام حالتون خوبه
    نظرتو خوندم و خیلی از مشکلاتی که داریو منم دارم و این نظری که دادین مال خیلی وقت پیشه امیدوارم که مشکلتون برطرف شده باشه..و اگه راهکار خوبی پیدا کردین بهم بگید ممنون

  • ...... گفت:

    سلام. من یک intp هستم. همیشه حتی از همون بچگی ، هم در برقراری ارتباط با دیگران مشکل داشتم، هم علاقه ای به این کار نداشتم ولی الان که ۲۰ سالمه و دوسال از ورودم به دانشگاه میگذره، هنوز هم درمورد روابط اجتماعی عادی که باید داشته باشم، اذیت میشم و دچار مشکلم مخصوصا اینکه خوابگاهی ام و همیشه هم برای رفتار های عادی و نرمالم توی چشم میرم چون عجیبه و این درحالیه که این توی چشم بودنم ازار دهنده س. هنوز توی یک سری امور عادی مثل تاکسی گرفتن، توی سلف غذا گرفتن، از استاد سوال پرسیدن، توی اتوبوس کنار کسی نشستن.حرف زدن با نا اشناها مخصوصا پسرها، برام مشکلات جدی پیش میاد و به قولی بینهایت سوتی میدم . دوستهام و اشناهام یک طور باهام نمیسازن و نا اشنا ها هم یک طور دیگه. این باعث شده بیشتر از قبل بخوام تنها باشم . امور روزمره م با تمرین دو ساله هم حل نشده، ودرمورد روابط صمیمیم با خانواده م هم اخیرا دچار مشکل شدم به طوریکه وقتی توی خونه ام همیشه احساس میکنم تحت نظارت و فشار و مثل خونه ی یک غریبه بودنه. راحت نیستم، توی خوابگاه هم همینطوره. تصور کنید همیشه تحت نظارت بودن چه حسی به ادم میده.اینها باعث شده یه سری اصول برای روابط اجتماعیم تعریف کنم تا کمتر اذیت بشم که منزویم کرده. الان فقط بقیه نمیذارن من راه خودم را برم و مثلا درمورد ازدواجم، من اصلا و ابدا علاقه ای ندارم در حالیکه خواستگارها میان و خانوادم میگن نباید بعضی موقعیتها را از دست بدم. وقتی به این که باید یک روزی ازدواج کنم فکر میکنم، گریه م میگیره. الان به عنوان یک دختر نمیتونم یک خونه ی مستقل داشته باشم، و وقتی در موردش حرف میزنم، همه جبهه میگیرن.رشته م فیزیکه و حتی در مورد اینکه توی ارشد میخوام گرایش ذرات بنیادی انتخاب کنم هم جبهه میگیرن. کلا با کل وجودم مشکل دارند،واقعا به بن بست رسیدم، چند جلسه ای پیش مشاور رفتم که باعث شد کمی اجتماعی تر بشم، ولی بعد از یک مدت دیدم فقط دارم تظاهر میکنم و هر لحظه تحت فشارم و رفتارم مثل دلقکا و احمقها شده. اون مشاور فقط حرفهای کلیشه ای تحویلم داد. دیگه بیشتر ازین تحمل دیگران حتی خواندام را ندارم فقط میخوام از بند همه چیز حتی فداکاری ها و احساسات بقیه هم ازاد بشم، عصبانی میشم وقتی یک نفر برام کاری را که نخواستم انجام میده یا فدا کاری میکنه، چون تمام تصورات و محاسبات من را که چطور باهاش رفتار کنم را میریزه بهم و منهم اخلاقا مسئولم جبران کنم که باعث میشه در قبالش مجبور به انجام کارهایی باشم که قبولشون ندارم. میشه اگر امکانش هست راهنمایی بکنید که چطور کاری کنم بقیه دست از سرم بردارند و اینی که هستم را قبول کنن؟ البته من هم رفتارم به هنجار نیست، ولی هر لحظه سعی میکنم بهترین کار را انجام بدم، این اونهان که از بیخ و بن اصول من را قبول ندارن.

    • آرسام هورداد گفت:

      سلام و احترام به شما
      اولین قدم این است که روی مهارت انطباق و سازگاری با محیط کار کنید. تیپ شخصیتی محدوده امن و زمین بازی ما را مشخص می‌کند اما قرار نیست لزوماً همه افرادِ دیگرْ این زمین بازی را به رسمیت بشناسند و ارزش‌های آن را درک کنند، از طرفی قرار هم نیست خود ما همیشه بر این محدوده امن چنبره بزنیم و از آن بیرون نیاییم. سازگاری و انطباق (Adaptability) و آمادگی فرد برای توسعه مهارت‌هایش مطابق با نیازهای محیط یکی از شاخص‌های مهم یک فرد توسعه یافته است. پیشنهاد می‌کنم کتاب How to win friends and influence people نوشته دِیل کارنگی را حتما مطالعه کنید (کلیک کنید). در این مقطع بد نیست برای چند جلسه از راهنمایی همکاران مشاور من هم بهره ببرید.
      منتظرم تا به زودی از موفقیت‌ها و دستاوردهایتان همین جا برایم بنویسید.
      موفق باشید