مطالب پیشنهادی:

مسلط شدن روی مهارتِ تمرکز می‌تواند سخت و زمان‌بر باشد. اما بدون تردید تعداد زیادی از افراد دوست دارند یاد بگیرند که چطور می‌شود قوّه تمرکز را افزایش داد و با توجهِ کامل روی یک زمینه کار کرد. اما به نظر می‌رسد خیلی‌ها در این راه توفیقی کسب نمی‌کنند. ما امروزه در دنیایی شلوغ و پرسروصدا زندگی می‌کنیم و عوامل مزاحمی که مرتب باعث حواس‌پرتی ما می‌شوند آن‌قدر زیادند که تمرکز کردن و متمرکز ماندن برایمان بسیار دشوار شده است.

خوشبختانه در این مقاله با بهره بردن از بهترین ایده‌ها و عالی‌ترین پژوهش‌ها، قرار است به این موضوع بپردازیم که: چگونه تمرکز کنیم؟ و چگونه روی کاری که انجام می‌دهیم متمرکز بمانیم؟ ما این مقاله را به دو قسمت عمده تقسیم می‌کنیم: ۱. علمِ افزایشِ توانمندیِ ذهن ۲. اختصاص دادنِ توجهِ کامل خود به آن‌چه واقعاً مهم و تعیین‌کننده است. چه در پی آن باشید که روی اهداف زندگی‌تان تمرکز کنید، چه اولویتتان متمرکز ماندن روی اهدافِ شغلی باشد، این مقاله هر آن‌چه باید در این خصوص بدانید را پوشش می‌دهد.

ما برای راحت‌تر شدن مطالعه، این مقاله را به قسمت‌های کوچک‌تر تقسیم کرده‌ایم و همچنین قصد داریم طی هفته‌های آتی این بحث را کامل‌تر کنیم و تا حد ممکن به شکل تخصصی به بحث تمرکز ورود کنیم. پس لطفاً با ما همراه باشید.

 

بخش اول: تمرکز چیست و چگونه کار می‌کند؟

خب بیایید پله‌پله جلو برویم و اول راجع به مهم‌ترین موضوع صحبت کنیم: وقتی از تمرکز حرف می‌زنیم، دقیقاً داریم دربارهٔ چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ از نظر متخصصان، تمرکز یعنی معطوف کردن یا متمرکز کردنِ علاقه‌مندی یا اقدام به سمتِ یک کار یا عمل خاص. البته این حقیقتاً یک تعریف کسل‌کننده و بی‌روح است، اما در دل این تعریف، بینشِ مهمی نفهته است.

 

تمرکز چیست؟

بدیهی است برای این‌که روی یک کار تمرکز کنید، باید به هزار و یک کار دیگر بی‌توجهی کنید.

بگذارید منظورم را ساده‌تر بیان کنم:

من فقط زمانی می‌توانم بگویم متمرکز هستم، که به یک کار، به یک انتخاب بگویم آری و همزمان به تمامِ کارها و انتخاب‌های دیگر بگویم نه. بعبارت دیگر، کنار گذاشتن (حذف کردن)، لازمهٔ تمرکز کردن است. آن‌چنان که تیم فریس می‌گوید: «آن‌ کارهایی که انجام نمی‌دهید، معیّن می‌کنند چه کاری را می‌توانید انجام دهید»

البته حتماً دقت دارید که این نه گفتن موقتی است. شما همیشه حق انتخاب دارید که کاری که الان کنار می‌گذارید را بعداً انجام دهید؛ اما الان و در لحظهٔ حال، برای متمرکز بودن می‌بایست توجهتان را فقط‌و‌فقط به یک کار اختصاص دهید. تمرکز کردن کلیدِ دست‌یابی به عملکرد عالی است زیرا نه گفتن به گزینه‌های جورواجورِ دیگر، قفل توانایی شما را باز می‌کند و باعث می‌شود آن یک کاری که در دست دارید را به بهترین نحو به انجام برسانید.

اما سؤال اساسی این‌جاست: چه کاری می‌توانیم انجام دهیم تا روی کارهایی که واقعاً اهمیت دارند تمرکز کنیم و مابقی کارهای بدون اهمیت را کنار بگذاریم؟

 

چرا نمی‌توانم تمرکز کنم؟

بیشتر مردم مشکل تمرکز کردن ندارند، بلکه مشکل اصلی آن‌ها در تصمیم گرفتن است.

منظورم این است که بیشتر انسان‌های سالم و طبیعی، مغزی دارند که درصورتی‌که عوامل حواس‌پرتی را کنار بزنیم، به‌خوبی قادر به تمرکز کردن است. آیا تا به حال وظیفه‌ای برعهده‌تان بوده که قطعاً باید انجامش می‌دادید و گریزی از آن نبود؟ چه اتفاقی افتاد؟ آن کار را انجام دادید، چون این‌جا مُهلتِ انجام کار برای شما تصمیم گرفت. شاید تا قبل از فرارسیدن مهلتِ پایانی، در انجام کار تعلل می‌کردید، اما به محض این‌که فوریتی پیش آمد و شما مجبور به تصمیم‌گیری شدید، اقدام کردید و کار را انجام دادید.

ما به جای این‌که به خودمان زحمت بدهیم و یک کار را برای تمرکز کردن انتخاب کنیم، اغلب خودمان را قانع می‌کنیم که چندکار‌گی* بهتر است؛ غافل از آن‌که این اصلاً موجه و کارآمد نیست. (* چندکارگی: multitasking یعنی انجام دادن چند کار به صورت همزمان)

به خواندن ادامه دهید تا بگویم چرا…

 

خوش‌خیالی دربارهٔ چندکارگی

ما عملاً قادریم دو کار را به صورت همزمان انجام دهیم. مثلاً، این امکان وجود دارد که بتوانیم در حین آشپزی تلویزیون تماشا کنیم، یا در حین صحبت کردن با تلفن به یک ایمیل پاسخ دهیم.

با این وجود، آن‌چه نشدنی است این است که بخواهیم همزمان روی دو کار تمرکز کنیم. شما در آنِ واحد یا صدای تلویزیون را می‌شنوید و صدای غل‌غل قابلمهٔ روی گاز برایتان تبدیل به یک صدای پس‌زمینه می‌شود؛ یا برعکس، به صدای غل‌غل قابلمه توجه می‌کنید و صدای تلویزیون می‌رود به پس‌زمینهٔ ذهنتان. بهرحال در یک لحظهٔ واحد، شما توجهتان را فقط به یکی از این دو می‌توانید اختصاص دهید.

چندکارگی باعث می‌شود مغز شما، مدام توجهتان را از یک کار روی کاری دیگر جابه‌جا کند. اگر مغز انسان می‌توانست به‌یک‌باره و بدون وقفه این جابه‌جایی را انجام دهد، هیچ مشکلی وجود نداشت؛ اما مسئله این‌جاست که مغز این توانایی را ندارد.

آيا تا حالا برایتان پیش آمده که وسط نوشتن یک ایمیل، کسی بیاید و شروع به حرف زدن با شما کند؟ در این شرایط وقتی گفتگوی شما با آن فرد تمام می‌شود و نوشتن ایمیل را از سر می‌گیرید، چند دقیقه طول می‌کشد تا حواستان دوباره سر جایش بیاید و به یاد بیاورید که چه داشتید می‌نوشتید. این یعنی بازگشتن به سطح تمرکزِ قبلی، طول می‌کشد. مشابه این اتفاق زمانی می‌افتد که چند کار را همزمان انجام می‌دهید. چندکارگی باعث می‌شود تا هر بار که کاری را نیمه‌تمام می‌گذارید و وسط انجام آن، به سراغ کاری دیگر می‌روید، هزینهٔ ذهنیِ گزافی بابت این موضوع پرداخت کنید. در اصطلاح روان‌شناسی به این هزینه، «هزینهٔ جابه‌جایی-switching cost» می‌گویند.

هزینهٔ جابه‌جایی اختلال یا وقفه‌ای است که در عملکرد به وجود می‌آید و دلیل آن جابه‌جا شدنِ توجه بین کارهای مختلف است. بر اساس یافته‌های پژوهشی که در سال ۲۰۰۳ در ژورنال بین‌المللی مدیریت اطلاعات منتشر شد، یک فرد عادی هر پنج دقیقه یک بار ایمیل خود را چک می‌کند و هر بار، به طور متوسط، ۶۴ ثانیه طول می‌کشد تا فرد بعد از چک کردن ایمیل به کارِ قبلی بازگردد.

بعبارت دیگر ما فقط‌و‌فقط با چک کردن یک ایمیل ساده، از هر ۶ دقیقه، یک دقیقه را تلف می‌کنیم.

این یک خوش‌خیالیِ محض است که تصور کنیم چندکارگی باعث افزایش کارآمدیِ ما می‌شود. در واقعیت، تمرکزِ قابل توجه است که تفاوت به وجود می‌آورد. تصویر زیر که از سایت جیمز کلییر برداشته شده است به خوبی گویای این مطلب است.

 

بخش دوم: چگونه تمرکز کنیم و مدت زمان تمرکز خود را افزایش دهیم؟

بیایید دربارهٔ این صحبت کنیم که چگونه بر گرایشِ خود به چندکارگی غلبه کرده و هر بار روی یک چیز تمرکز کنیم. از میان گزینه‌های متعددی که پیشِ رویتان قرار گرفته، چطور تشخیص می‌دهید که باید روی کدام‌یک تمرکز کنید؟ چطور می‌فهمید که باید انرژی و توجه‌تان را معطوف به چه چیزی/چه کاری کنید؟ چطور آن یک کاری که باید خودتان را به انجام دادنش متعهد کنید را تعیین می‌کنید؟

 

استراتژی «۲ فهرستی» وارن بافِت برای توجهِ متمرکز

یکی از روش‌های مورد علاقهٔ من برای متمرکز کردنِ توجه روی یک کار مهم و کنار گذاشتنِ مابقیِ کارهای بی‌اهمیت، روشی است که سرمایه‌گذار معروف یعنی وارن بافِت از آن استفاده می‌کند.

وارن بافِت برای این‌که به کارمندان خود کمک کند تا اولویت‌ها و اقدام‌های مهم خود را تعیین کنند، از یک استراتژیِ سه مرحله‌ایِ ساده برای بهره‌وری استفاده می‌کند. این روش هم برای غلبه بر تعلل مفید است هم برای تقویت عملگرایی. حالا بیایید ببینیم این روش چگونه کار می‌کند…

یک روز وارن بافِت از خلبان جت شخصی‌اش خواست تا یک تمرینِ سه‌مرحله‌ای را انجام دهد.

قدم اول: بافِت از خلبانِ خود، که نامش مایک فلینت بود، خواست تا ۲۵ هدف شغلیِ برتر خود را بنویسد. فلینت هم چند دقیقه وقت گذاشت و اهدافش را نوشت. (دقت کنید: شما می‌توانید حین انجام این تمرین اهدافِ نزدیک‌تر و کوتاه‌مدت را هم لحاظ کنید. مثلاً می‌توانید تمرین را این مدلی هم انجام دهید: ۲۵ هدف مهمی که می‌خواهید این هفته به آن‌ها دست‌یابید/ یا ۲۵ کارِ مهمی که می‌خواهید این هفته انجام دهید را بنویسید.)

قدم دوم: سپس بافِت از فلینت خواست تا دور پنج هدفِ برترِ خود خط بکشد. دوباره، فلینت مدتی وقت گذاشت و یک مقدار که گذشت، پنج تا از مهم‌ترین اهداف خود را شناسایی کرد.

قدم سوم: در این لحظه، فلینت دو لیست داشت. آن پنج موردی که دورشان خط کشیده بود فهرست A بودند؛ و آن ۲۰ موردِ باقی‌مانده فهرست B.

فلینت قول داد که کار روی پنج هدف برتر را سریعاً شروع خواهد کرد. و این‌جا بود که وارن بافِت از او دربارهٔ فهرستِ دوم سؤال پرسید و گفت: «آن اهدافی که دورشان خط نکشیدی را می‌خواهی چه کار کنی؟»

فلینت پاسخ داد: «خب آن پنج هدفِ برتر، اولویت و تمرکزِ اصلیِ من هستند، اما ۲۰تای دیگر هم دست‌کمی از آن ۵ مورد ندارند و برایم بسیار مهم‌اند. به همین دلیل می‌خواهم گهگداری به آن‌ها هم التفاتی داشته باشم و سراغشان بروم. با این‌که این موارد فوریت ندارند، اما با این وجود می‌خواهم بخشی از وقت و تلاشم را به آن‌ها اختصاص دهم.»

در همین حال وارن بافِت پاسخ داد: «نه مایک، داری اشتباه می‌کنی. آن مواردی که دورشان خط نکشیدی، از حالا به بعد تبدیل به مواردی شدند که تحت هر شرایطی باید از آن‌ها پرهیز کنی. فرقی ندارد آن ۲۰ مورد چه کارهایی هستند و چقدر اهمیت دارند، تو تا زمانی که به آن پنج هدف برتر خودت نرسیده‌ای، نباید به آن ۲۰ مورد توجه کنی و زمانت را به آن‌ها اختصاص دهی.»

من روش وارن بافِت را دوست دارم، برای این‌که شما را مجبور می‌کند تصمیم‌های سختی بگیرید و کارهایی را کنار بگذارید که احتمالاً نتیجهٔ وقت گذاشتن روی آن‌ها خوب است، اما عالی نیست. پس نکتهٔ مهم این است که کارهایی که توجهِ ما را منحرف می‌کنند، اغلب کارهایی هستند که می‌توانیم منطقاً خودمان را مجاب به وقت گذاشتن روی آن‌ها کنیم.

این فقط یک راه برای باریک کردنِ گسترهٔ توجه و حذف کردنِ مواردِ مزاحم است. من پیش از این در مقالاتی دربارهٔ روش آیوی لی و جعبهٔ آیزنهاور صحبت کرده‌ام. می‌خواهم بگویم فرقی ندارد از چه روشی استفاده می‌کنید، فرقی هم نمی‌کند چقدر متعهد هستید، بالاخره یک جایی تمرکز و توجه شما افت می‌کند و کمرنگ می‌شود. در این حال، چطور می‌توانید مدت زمان توجهتان را افزایش دهید و روی کاری که در حال انجام دادنش هستید متمرکز بمانید؟

برای این کار دو قدم ساده باید بردارید.

 

نتایجتان را اندازه‌گیری کنید

اولین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که میزان پیشرفت خود را اندازه‌گیری کنید.

توجه ما به این دلیل کم‌رنگ می‌شود که به خودمان بازخورد نمی‌دهیم. مغز به طور طبیعی دوست دارد بداند که آیا دارید پیشرفت می‌کنید و به اهدافتان نزدیک‌تر می‌شوید یا خیر، و دانستن پاسخ این سؤال غیرممکن است مگر این‌که به خودتان بازخورد دهید. از نظر عملیاتی، این حرف یعنی لازم است نتایجی که به دست می‌آوریم را اندازه‌گیری کنیم.

در زندگی همهٔ ما حوزه‌هایی وجود دارد که اعتقاد داریم برایمان مهم هستند، اما آن‌ها را اندازه‌ نمی‌گیریم. این باعث تأسف است، زیرا اندازه‌گیری کمک می‌کند تا تمرکز و توجه ما روی کار حفظ شود. ما آن‌ چیزی را می‌توانیم بهبود دهیم که اندازه‌گیری‌اش می‌کنیم. فقط از طریق اعداد و آمارگیریِ شفاف است که متوجه می‌شویم آيا در حال بهتر شدن هستیم یا بدتر شدن.

  • من زمانی‌که حرکتِ شنای سوئدی‌ام را اندازه‌گیری* کردم، توانستم عضلاتم را قوی‌تر کنم. (*شمارش و آمارگیری)
  • زمانی‌که عادتِ ۲۰ صفحه مطالعه در روز را رصد/ردیابی کردم، کتاب‌های بیشتری خواندم.
  • زمانی‌که ارزش‌هایم را ثبت کردم، یکپارچه‌تر زیستم.

 

در حقیقت من روی کارهایی متمرکز ماندم که اندازه‌گیری‌شان می‌کردم.

متأسفانه، ما گاهی از ترس این‌که اعداد و ارقام، خودِ واقعی‌مان را به ما نشان دهند، از اندازه‌گیری کردن اجتناب می‌کنیم. آینه چو نقش تو بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست. این‌جاست که باید ذهنیتتان را تغییر دهید و این‌طور به مسئله نگاه کنید که اندازه‌گیری کردن، به معنی قضاوتِ کیستیِ شما نیست، بلکه صرفاً بازخوردی است دربارهٔ این‌که اکنون کجا هستید.

اندازه‌گیری کنید تا بفهمید، پی ببرید، و کشف کنید. اندازه‌گیری کنید تا خودتان را بهتر بشناسید. اندازه‌گیری کنید تا ببینید آیا واقعاً روی آن‌چه برایتان مهم است وقت می‌گذارید یا نه. اندازه‌گیری کنید زیرا کمکتان می‌کند تا روی چیزهایی که مهم هستند متمرکز بمانید و نسبت به مابقی موارد بی‌اعتنا باشید.

 

روی فرایند تمرکز کنید، نه روی رویداد

دومین کاری که می‌توانید انجام دهید تا تمرکز بلندمدت داشته باشید، این است که توجهتان را به فرایندها معطوف کنید، نه به رویدادها. خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که ما موفقیت را یک رویداد در نظر می‌گیریم که می‌توانیم آن را به دست بیاوریم و محقق کنیم.

بگذارید چند مثال رایج را با هم بررسی کنیم:

  • خیلی از مردم فکر می‌کنند سلامت بودن یک رویداد است: «اگر فقط ۱۰ کیلو کم کنم، بدنم روی فرم می‌آید
  • خیلی از مردم کارآفرینی را یک رویداد می‌دانند: «اگر می‌توانستیم کاری کنیم که کسب‌و‌کارمان در نیویورک تایمز معرفی شود، آن‌وقت همه‌چیز درست می‌شد.»
  • خیلی از مردم هنر را به‌عنوان یک رویداد در نظر می‌گیرند: «ای کاش کارم در یک گالری بزرگ‌تر نمایش داده می‌شد، آن‌وقت شهرت و اعتباری که می‌خواستم را به دست می‌آوردم.»

 

این‌ها صرفاً چند نمونهٔ مختصر هستند؛ ما عموماً موفقیت را یک رویدادِ واحد و اتفاق یک‌باره در نظر می‌گیریم. اما اگر به آدم‌هایی نگاه کنید که روی اهداف خود متمرکز می‌مانند، متوجه می‌شوید که این رویدادها یا نتایج نیستند که آن‌ها را متمایز می‌کنند. بلکه تعهدِ آن‌ها به فرایند است که به توفیق‌شان منجر می‌شود. آن‌ها عاشق و شیفتهٔ سخت‌کوشیِ هرروزهٔ خود هستند، نه یک لحظه یا نقطهٔ موفقیت‌آمیز.

هر چند که متمرکز ماندن روی فرایند، در نهایت پاداش شیرینی هم نصیب شما می‌کند.

  • اگر می‌خواهید نویسندهٔ فوق‌العاده‌ای باشید، داشتن یک کتاب پُرفروش فوق‌العاده است. اما تنها راه رسیدن به چنین نتیجه‌ای این است که عاشقِ فرایندِ نوشتن شوید.
  • اگر می‌خواهید کسب‌و‌کارتان رشد کند و سر زبان‌ها بیفتید، این‌که اسم کسب‌و‌کارتان در مجله Forbes بیاید بی‌نظیر است. اما تنها راه رسیدن به چنین نتیجه‌ای این است که عاشقِ فرایند بازاریابی شوید.
  • اگر می‌خواهید بدنی متناسب و روی فرم داشته باشید، کم کردن ۱۰ کیلو از وزنتان کاملاً ضروری است. اما تنها راه دست یافتن به چنین نتیجه‌ای این است که عاشق فرایند تغذیهٔ سالم و تمرینات مداوم شوید.
  • اگر می‌خواهید در هر کار یا مهارتی به‌طرز قابل توجهی پیشرفت کنید، چاره‌ای ندارید جز این‌که عاشقِ فرایندِ انجام دادن آن شوید. باید عاشقِ ساختنِ هویتِ مرتبط با آن کار* در خودتان باشید، نه این‌که صرفاً رؤیای کسب آن نتیجه را در سر بپرورانید. (* هویتِ فردی که آن کار را به بهترین نحو انجام می‌دهد)

 

گرایشِ طبیعی همهٔ ما این است که روی خروجی‌ها و اهداف تمرکز کنیم، اما آن‌چه در بلندمدت منجر به نتایجِ بهتر و بیشتری می‌شود، متمرکز شدن بر فرایند است.

در حال تکمیل…

نویسنده: جیمز کلییر

این مقاله با اندکی تغییر و اضافه کردن توضیحات، توسط آرسام هورداد (کوچ توسعه فردی از آکادمی انتخاب آمریکا- Academy of Choice) به زبان فارسی ترجمه شده است.

منبع


برای دریافت نوشته‌ها، ترجمه‌ها و فایل‌های صوتی آرسام هورداد…

با عضویت در کانال تلگرام آرسام هورداد، هر روز به نوشته‌ها، فایل‌های صوتی، ایده‌ها و بینش‌های تازه‌ای برای رشد شخصیت و توسعه فردی دسترسی خواهید داشت. آدرس کانال تلگرام: t.me/typeshenasi 

عضویت در کانال تلگرام آرسام هورداد


 

[ آرسام هورداد ]

مدرس و پژوهشگر شخصیت‌شناسی و چیرگی | چیرگی یعنی خودِ منحصربه‌فردت را پیدا کنی و آن را به بهترین شکل به عالم عرضه نمایی

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *