مطالب پیشنهادی:

بخش عمده‌ای از این مقاله ترجمه‌ای است از نوشته اشلی همر- Ashley Hammer که در سایت curiosity.com منتشر شده است. مقاله اصلی را از اینجا می‌توانید ببینید.

ضمن اینکه این مقاله از نظر موضوعی در ادامه مقاله قبلی است که در سایت منتشر کردیم و در آن تلاش کردیم به این پرسش بپردازیم که: «چطور مسیر منحصر به فرد خودمان را در زندگی پیدا کنیم؟» برای مطالعه این مقاله اینجا را کلیک کنید.

 

پروژه علاقه‌مندی- Passion Project

«برو و علاقه‌ات را پیدا کن» توصیه‌ای است که معتقد است چیزی در دنیای بیرون وجود دارد به نام علاقه که وظیفه شما این است به دنبال آن بگردید تا در نهایت آن را بیابید. در مقابل این ایده، نظریه دیگری وجود دارد که معتقد است علاقه آدم‌ها به مرور زمان توسعه پیدا می‌کند و شکل می‌گیرد.

این‌ها دو ایده یا دو نظریه معروفی هستند که پل اُکیف (Paul O’keefe)، کارل دوئک  (Carol Dweck)و گریگوری والتون (Gregory Walton) پژوهشگران حوزه روانشناسی آن‌ها را تحت عنوان «ذهنیت ثابت» و «ذهنیت توسعه» نام‌گذاری کرده‌اند.

آن‌ها دو آزمایش مهم در این خصوص ترتیب دادند. در آزمایش اول از تعدادی دانش‌آموز برای این پژوهش دعوت شد و دانش‌آموز‌ها به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول دانش‌آموزانی که خودشان را عاشق علم و تکنولوژی می‌دانستند و دسته دوم دانش‌آموزان علاقه‌مند به حوزه هنر و علوم انسانی. در ادامه از این افراد خواسته شد تا با پر کردن پرسشنامه‌ای میزان «گشودگی نسبت به تجربه‌های جدید»- Openness to experience را در خودشان بسنجند که شاخصی مربوط به مدل پنج عاملی شخصیت است و در آن میزان پذیرا بودن فرد دربرابر تجربه‌های نو و امتحان‌نشده مورد سنجش قرار می‌گیرد. از طرفی در این پرسشنامه دیدگاه افراد نسبت به مفهوم «علاقه‌مندی» نیز مورد سنجش قرار می‌گرفت تا مشخص شود دانش‌آموزان نسبت به مفهوم علاقه ذهنیت توسعه دارند یا ذهنیت ثابت.

در ادامه هرکدام از دانش‌آموزان دو مقاله را مطالعه کردند، یکی در حوزه علم و تکنولوژی و دیگری در حوزه هنر و ادبیات و از دانش‌آموزان خواسته شد میزان علاقه‌مندی خود را به هر موضوع مشخص کنند. جای تعجبی ندارد که دانش‌آموزانِ با ذهنیت ثابت، اعلام کردند علاقه‌مندیِ کم‌تری به مقاله‌ای که موضوعِ دیگری داشت دارند.

این یعنی برای آن‌ها فقط علاقه‌مندی اصلی خودشان پررنگ بود و اساساً به موضوعِ دیگر توجهی نشان نداده بودند: به نظر می‌رسید آن‌ها خودشان را محدود به علاقه‌مندی‌شان کرده بودند و حاضر نبودند شانس خودشان را در زمینه‌های دیگر امتحان کنند.

 

علاقه پیدا کردنی نیست، ساختنی است

این پژوهش نشان می‌دهد اگر باور من این باشد که علاقه، شور و کشش درونی به سمت یک رشته یا موضوعْ ثابت و از پیش‌تعیین‌شده است و تغییری هم نخواهد کرد و وظیفه من این است که آن علاقه را در خودم کشف کنم، در این صورت من خودم را محدود کرده‌ام و شانس خودم را برای تجربه مواردِ جدید که ممکن است به آن‌ها علاقه نشان دهم کاهش می‌دهم. در واقع مسیر خودم را و انتخاب‌های خودم را با این کار محدود می‌کنم و می‌بندم.

یکی دیگر از مضرات و خطرات این ایده که من فقط به موضوعات بسیار محدودی می‌توانم علاقه‌ داشته باشم این است که این طرز فکر باعث می‌شود من خیال کنم روزی که به شغل یا رشته مورد علاقه‌ام وارد شوم روز خوشبختی من است و کار کردن در شغل مورد علاقه‌ام به این معنی است که من هیچ‌گونه سختی و مشقتی را تحمل نخواهم کرد. در واقع تصور می‌کنم وقتی کاری را انجام بدهم که مورد علاقه‌ام است دیگر روزهای سخت من تمام شده و از آن به بعد از تک تک لحظاتِ کاری که انجام می‌دهم لذت خواهم برد.

می‌دانید خطر یا ایراد بزرگ این طرز فکر چیست؟ ایرادش این است که این نگرش با واقعیت چندان مطابق نیست و من حتی اگر در کار یا شغل یا رشته‌ای قرار بگیرم که به آن علاقه‌ دارم هم حتماً روزهای سخت و پرچالش خواهم داشت در صورتی که اگر- به اشتباه- تصورم این باشد که انجام دادن کار مورد علاقه مساوی است با خوشی، تحمل و پایداری من در مواجهه با چالش‌ها و مشکلاتِ طبیعی کار کاهش پیدا می‌کند و من روحیهٔ خودم را سریع‌تر می‌بازم. در واقع میزان تلاشگری و سخت‌کوشی من با دیدن اولین چالش‌ها و سختی‌های راه کاهش پیدا می‌کند چون از نظر ذهنی به اشتباه فکر می‌کردم من اصولاً نباید چالشی را تجربه کنم و اکنون آن تصورِ نادرستی که داشتم مرا از ادامه مسیر بازمی‌دارد.

در دوره‌ای که ما در حال حاضر در آن هستیم یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید بتوانیم انجام دهیم این است که علائق مختلف و متعددی را در خودمان پیدا کنیم و تا حد ممکن این علائق را به هم مرتبط سازیم و ارتباطی میان آن‌ها برقرار کنیم.

خیلی از پیشرفت‌های بزرگ و چشمگیر در علم یا کسب‌و‌کار زمانی رخ داده که چند زمینهٔ مختلف با هم ترکیب شده‌اند، یا ارتباطی میان زمینه‌ها و رشته‌های مختلف به‌وجود آمده و به نحوی از چند رشته مختلف همزمان استفاده شده است.

گریگوری والتون در مورد این پژوهش می‌گوید: «اگر دامنه علاقه‌مندی شما بسیار محدود باشد یعنی به موضوعات و زمینه‌های خیلی کم و محدودی علاقه‌مند باشید، در این صورت نمی‌توانید زمینه‌های جدید و احتمالی که به آن‌ها علاقه دارید را پیدا کنید.»

در عوض بهتر است نسبت به تجربه‌های جدید کاملاً پذیرا و آماده باشید و با ذهنی باز از آن‌ها استقبال کنید، خودتان را محدود نکنید و تصور نکنید که حتماً دامنه علاقه‌مندی‌هایتان محدود و منحصربه‌فرد است. این یعنی نیم نگاهی به تجربه‌های جدید و متفاوت داشته باشید و این احتمال را بدهید که ممکن است به این کار علاقه‌مند شوید.

مایک رو- Mike Rowe مجری برنامه تلویزیونی مشاغل سخت- Dirty Jobs می‌گوید: «همه افرادی که من با آن‌ها برنامه داشتم، بدون استثنا کسانی بودند که در جستجوی یک فرصت بودند تا تجربه کنند و کاری انجام دهند، نه اینکه ر‌ؤیایی داشته باشند و بخواهند آن را محقق کنند.» او در ادامه می‌گوید: «آن‌ها این فرصت را روی هوا می‌قاپیدند و تا می‌توانستند تجربه‌شان را افزایش می‌دادند، به‌سختی کار می‌کردند و بعد از مدتی روی آن مهارت مسلط می‌شدند و بعد از همه این‌ها یادگرفتند چطور کاری که انجام می‌دهند را دوست داشته باشند. بنابراین اگر از من بپرسید می‌گویم داشتن شور و شوق و علاقه لازم است اما نباید آن را تنها عامل یا اصلی‌ترین و حیاتی‌ترین عامل برای تصمیم‌گیری‌تان درنظر بگیرید.» در واقع مایک رو هم معتقد است که علاقه در طول مسیر و با گذشت زمان و با پشتکار و سخت‌کوشی در آدم‌ها «شکل می‌گیرد» و ساخته می‌شود و این اشتباه است که فرض کنیم لزوماً از همان ابتدا باید عاشق کاری باشیم تا به آن ورود کنیم.

متوجه فرصت‌ها و تجربه‌ها باشید و به قول مایک رو دنبال علاقه‌تان نروید اما آن را هم همراه با خودتان بیاورید.

[ آرسام هورداد ]

مدرس و پژوهشگر شخصیت‌شناسی و چیرگی | چیرگی یعنی خودِ منحصربه‌فردت را پیدا کنی و آن را به بهترین شکل به عالم عرضه نمایی

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

۱۶ دیدگاه

  • سجاد گفت:

    اقای هورداد دانشجوی ترم دو میکرو هستم که متاسفانه درس نمیخونم نمیدونم دلیلش چیه ولی من این سه مورد به ذهنم میاد درس خوندنم اجباریه دو علاقه ای ندارم به این رشته و سه از قصد درس نمیخونم به نظرتون دلیلش چی میتونه باشه

    • آرسام هورداد گفت:

      درود سجاد عزیز،
      اول قابلیت‌ها و استعدادهاتون رو بشناسید، بعد محرک‌ها و انگیزه‌دهنده‌هاتون رو شناسایی کنید. همه این‌ها به‌تدریج یک تصویر از خودتون برای شما میسازه و اون تصویر کمک می‌کنه بدونید «می‌خواهید چگونه انسانی باشید.».
      مورد بعدی اینکه همیشه وقتی در مسیری قرار دارید، برای خودتون یک «چرایی» تعریف کنید، که چرا الان در این مسیر هستم؟ روز اولی که خواستم اینجا باشم چه دلیلی داشتم؟ این «چرا» باید برای شما یک کشش هیجانی و احساسی ایجاد کنه و اون دلیل همواره باید جلوی ذهنتون باشه.
      اگر احساس می‌کنید نیاز به بررسی دقیق‌تر دارید، پیشنهاد می‌کنم به یک مشاور شغلی مطمئن مراجعه کنید.

  • پری گفت:

    سلام آقای هورداد شما در جواب سوال قبلی من که مطرح کردم راجب کشف علایق گفتین که اون چیزی که حس میکنم دوست دارم رو دنبال کنم اما مشکل همینجاست که برای منی که فک میکنم پزشکی؛وکالت؛تدریس و هنر بتونه لذت بخش باشه باید کدومو دنبال کنم و برم تجربش کنم تا ببینم واقعا دوست دارم یانه وقتی پزشکی یا وکالت قبول شدن خودش چن سال ممکنه طول بکشه ولی خوب چیزهای دیگر و میشه خارج از محیط دانشگاه تجربه کرد….الان چطور باید بین رشته هایی که امکان تجربه کردنشون وجود نداره انتخاب کنم؟

  • پری گفت:

    سلام …آقای هورداد شما در جواب سوالی که همینجا ازتون پرسیدم راجب کشف علایق گفتین که علاقه کشف کردنی هست و باید اون چیزی که حدس میزنم علاقهمند باشم رو جلو برم ولی جلو رفتن فقط برای امتحان چیزی که فک میکنیم بهش علاقمندیم به این راحتی نیست من دانشجوی انصرافی رشته مهندسی عمران چون حس کردم اصلا مهندسی عمران رسالت من نیست چون حس بدی بهم میداد و الان حس میکنم و حدس میزنم که بتونم از پزشکی ،وکالت،تدریس ،نقاشی و هنر بتونم لذت ببرم ولی چطور میتونم شروع کنم به امتحان کردن همه اینا وقتی خود پزشکی و وکالت قبول شدن نیاز به چند سال وقت گذاشتن داره چون دستم ریاضی فیزیک بوده ولی بقیشونو میشه خارج از محیط دانشگاه امتحان کنم …من الان بین وکالت و پزشکی چطور بفهمم به کدوم علاقه بیشتری دارم ؟…البته من استعدادیابی شدم و تیپ شخصیتیم هم پیدا کردم اما تو پیدا کردن علاقم دچار مشکلم

  • پرستو گفت:

    سلام …آقای هورداد شما در جواب سوالی که همینجا ازتون پرسیدم راجب کشف علایق گفتین که علاقه کشف کردنی هست و باید اون چیزی که حدس میزنم علاقهمند باشم رو جلو برم ولی جلو رفتن فقط برای امتحان چیزی که فک میکنیم بهش علاقمندیم به این راحتی نیست من دانشجوی انصرافی رشته مهندسی عمران چون حس کردم اصلا مهندسی عمران رسالت من نیست چون حس بدی بهم میداد و الان حس میکنم و حدس میزنم که بتونم از پزشکی ،وکالت،تدریس ،نقاشی و هنر بتونم لذت ببرم ولی چطور میتونم شروع کنم به امتحان کردن همه اینا وقتی خود پزشکی و وکالت قبول شدن نیاز به چند سال وقت گذاشتن داره چون دستم ریاضی فیزیک بوده ولی بقیشونو میشه خارج از محیط دانشگاه امتحان کنم …من الان بین وکالت و پزشکی چطور بفهمم به کدوم علاقه بیشتری دارم ؟…البته من استعدادیابی شدم و تیپ شخصیتیم هم پیدا کردم اما تو پیدا کردن علاقم دچار مشکلم

  • پرستو گفت:

    سلام ….من entjهستم ..در حال حاضر دانشجوی مهندسی عمران سراسری تبریزم ولی چون حس میکنم علاقه ندارم میخوام انصراف بدم اما برای پیداکردن راه جدیدی که درسته دچار مشکلم ….توی یکی از مقاله ها تون نوشته که علاقه از تجربه کردن بدست میاد ولی ما که آنقدر زندگیمان طولانی نیست که بخوایم همه ی راه هارو تجربه و بعد انتخاب کنیم …پس چطور باید علاقه ی واقعی رو پیدا کنم و با درنظر گرفتن تیپ شخصیتی و استعداد راهم انتخاب کنم؟؟؟..ایا به تیپ شخصیتی من وکالت میخوره؟

    • آرسام هورداد گفت:

      سلام به شما پرستوی گرامی
      اعتقاد من اینه که علاقه واقعی رو صرفاً در میدان عمل و حین اجرا میشه شناخت نه از طریق تئوری و تست.
      به همین دلیل پیشنهاد میکنم کاری که حدس می‌زنید ممکنه به اون علاقه داشته باشید رو شروع کنید، برای مدتی اون کار رو ادامه بدید و ببینید چه احساسی نسبت به اون دارید و به کدوم شاخه یا گرایش از اون کار علاقه‌مند شدید. به تدریج هر چه جلوتر میرید ذهنیت شما درباره این‌که به کدوم شاخه علاقه دارید شفاف‌تر خواهد شد.
      پیشنهاد میکنم کتاب چیرگی نوشته رابرت گرین و خصوصا فصل اول این کتاب رو با دقت مطالعه کنید.
      شاد و موفق باشید

  • اصغر گفت:

    متن ظاهراً انگیزشیه نه علمی. برای اثبات مطلب مورد ادعا هیچ دلیلی ارائه نشده

    • آرسام هورداد گفت:

      خیلی برای من جالب و شگفت‌انگیزه که چطور یک مقاله research-based رو که منابع و آزمایش‌های اون روشنه و کاملاً شرح داده شده و متن اصلی هم هست، رو شما می‌فرمایید «ظاهراً انگیزشیه نه علمی» کاش دلایلی هم برای این‌که صرفا به نظرتان آمد که این متن انگیزشی است ارائه می‌کردید و می فرمودید دقیقاً کدام ادعای این متن بدون پیشینه پژوهشی بیان شده، و صرفاً به لیبل زدن اکتفا نمی‌کردید تا ما متوجه شویم که وقت گذاشتید، متن را خواندید، فکر کردید و بعد کامنت گذاشتید. ما از مخاطب‌های typeshenasi انتظار تأمل و دقت نظر بیشتری در اظهار نظر داریم.

  • somaye گفت:

    سلام و درود
    من با تیپ شخصیتی INTP میتونم در رشته داروسازی و تحقیقات موفق بشم?
    حس میکنم به این رشته علاقمندم
    ولی مطمئن نیستم که این راه من میتونه باشه یا نه
    ممنون میشم راهنماییم کنید

  • tayeba گفت:

    عالی مرسی. چند مدت پیش توجه شدم که راه زندگیم چی هست با اینکه تحقیق کردم توی اینترنت و.. و یه مقدار از نزدیک هم دیدم ولی اون حس برانگیختگی که علاقه زیاد بهش باشه رو ندارم اما فهمیدم که واقعا با روحیاتم سازگاره، فکر میکنم که استعدادش در من هست و توی مسیر قراره شکوفا بشه و همچنین فاکتور علاقه بهش اضافه بشه و اینکه مهارت های لازمه شو طی مسیر باید به وجود بیارم و یا تقویت کنم.
    این نکته رو هم بگم که علاقه واقعا قابل کنترله چون وقتی انسان به ارزش واقعی خودش پی میبره از علاقه های پیش افتاده و سطح پایین زده میشه و سعی میکنه نقاط بالاتری رو ببینه و علایق جدید برای خودش ایجاد کنه کهبه جایگاه جدید خوبی که میخاد برسه، البته بیشترش بنظرم فطری هست، چون عموما علاقه هایی که برای رشد درنظر میگیریم کشف و پرورش علایق توانایی های نفته مونه.

  • حسین گفت:

    سلام
    آیا enfj میتونه فیزیکدان بشه؟!

  • سپيده گفت:

    سلام من ي ENFP هستم و علاقه ي خيلي زيادي به زبان داشتم و با رتبه ي ۲۰۰۰ سراسري قزوين روزانه تو رشته ي ادبيات زبان انگليسي كه عشقم بود قبول شدم و تدريس هم ميكردم اما به خاطر حرفاي پدرم در رابطه با آينده ي شغلي حسابداري و اينكه خودشون مدير مالي بودن رفتم حسابلداري خوندم الان ۷ ساله كه دانشجوام و از رشته م متنفرم الان دوباره ميخوام براي ارشد زبان بخونم اما ميترسم نميدونم چرا ولي من عااااشق زبانم من اصلا به دنيا اومدم كه معلم باشم وقتي معلم بودم از هميشه خوشحال تر بودم ولي الان ميترسم نتونم با زبان مهاجرت كنم نظر شما چيه؟واااااقعا خسته شدم از اين همه فكر و خيال احتياج به كمك دارمبه نظرتون ميتونم به حسابداري علاقه مند بشم؟من هركاري ميكنم نميتونم

    • آرسام هورداد گفت:

      سلام به شما سپیده گرامی
      حتماً تحصیلاتتون را تمام کنید و در این مسیر به طور موازی تدریس زبان را هم پیش ببرید، برای تدریس زبان مهارت و اطلاعات لازم است و این دو لزوماً به مدرک دانشگاهی احتیاجی ندارند و می‌توانید با گرفتن مدرک‌های تخصصی زبان انگلیسی (بدون نیاز به دانشگاه رفتن) تدریس زبان را ادامه بدید. برای افزایش دانش و مهارت خودتون برنامه روزانه داشته باشید، بعد از چند سال بی‌رقیب میشید.
      موفق باشید

  • محدثه گفت:

    سلام.میشه سوالمو جواب بدین خیلی مهمه برام🙂ببینید اگه یه INFJ به شغل پزشکی علاقه داشته باشه میتونه موفق بشه؟! چون شاید خیلی دراین شغل نتونه ایده بده که کار موردعلاقشه. ولی اون حس کمک به یه نفر 🌱حس نجات دهنده بودن 💕حس قهرمان بودنش😎 رو خیلی دوست دارم بنظرتون امکان داره در طی مدت طولانی این حس از بین بره وکمبود اینکه خیلی نمیتونه تومحل کارش ایده بده و نظریه بده و با تخیلش کارای عجیب غریب کنه احساس بشه و از کارش زده بشه؟؟

    • آرسام هورداد گفت:

      سلام به شما محدثه گرامی
      بله با توجه به ماهیت پزشک بودن که نیازمند صبر و حوصله زیاد و اهمیت به انسان‌هاست تیپ INFJ می‌تواند در این رشته موفق باشد.