تصمیم گرفتهایم در سایت تایپشناسی خلاصه کتاب ارزشمند و فوقالعاده خواندنی جردن پیترسن تحت عنوان «دوازده قانون برای زندگی: نوشدارویی برای آشوب» را قرار دهیم. عنوان انگلیسی کتاب این است:
Twelve Rules for Life: An Antidote to Chaos
در این مقاله فصل اول این کتاب را به طور خلاصه با هم مرور میکنیم.
دقت داشته باشید که خلاصه کتاب به هیچوجه نمیتواند ایدههای ناب مدنظر نویسنده را بهطور کامل منتقل کند، بلکه فقط انگیزهای است که ایدههای کلی را دریابید و احتمالاً بیشتر مشتاق خواندن کتاب اصلی شوید.
فصل اول- صاف بایستید و شانههایتان را به عقب بگیرید
زندگی خرچنگها
زندگی خرچنگها خیلی میتواند برای ما الهامبخش باشد، سیستم عصبی آنها کاملاً قابل رؤیت است و علاوه بر این مشابهتهایی هم میان آنها و انسانها وجود دارد.
مسئله قلمرو برای خرچنگها بسیار مهم است و آنها برای بهدست آوردن بهترین قلمرو- یعنی جایی که بتوانند به بهترین پناهگاه، غذا و جفت مناسب دسترسی داشته باشند- با یکدیگر رقابت میکنند.
همین رقابت باعث میشود در میان خرچنگها نوعی سلسلهمراتب بهوجود بیاید، سلسلهمراتبی که باعث تقسیمبندی خرچنگها به طبقات مختلف میشود. خرچنگهای رأس هرم، قویتر هستند و در نتیجه به پناهگاههای بهتر، غذاهای بیشتر و باکیفیتتر و شرایط مناسبتری برای زندگی دسترسی دارند، از طرفی خرچنگهای ماده برای جفتگیری با خرچنگهای رأس این هرم با یکدیگر رقابت میکنند و در نتیجه خرچنگی که رأس هرم است به جفت بسیار بهتری هم دست پیدا میکند.
اما برعکس خرچنگهای ضعیفتر که در پایین این هرم قرار دارند، نه جا و مکان مناسبی برای زندگی دارند (و احتمالاً خیلی زود از بین میروند) نه غذای درست و حسابی دارند و نه خرچنگهای ماده برای رسیدن به آنها تلاشی میکنند.
این سیستم اجتماعی خرچنگها روشی است که میلیونها سال است نهادینه شده است، این روش بخشی از طبیعت است. سلسله مراتب در زندگی اجتماعی انسانها هم وجود دارد.
خرچنگهای برنده در رقابت که به مرور جایگاه بالاتری در سلسله مراتب اجتماعی خودشان پیدا میکنند، میزان بیشتری از هورمون سروتونین را دارند، آنها حالت بدنی قویتری هم دارند و همین باعث میشود دیگران به آنها بهعنوان خرچنگی که شایسته داشتن جایگاهِ بالاتر است نگاه کنند.
اگر میخواهید به رأس هرم سلسلهمراتب انسانی نزدیکتر شوید لازم است صاف بایستید و شانههایتان را به عقب بدهید.
اما این فقط به وضعیت بدنی شما خلاصه نمیشود؛ صاف ایستادن معنای گستردهتری دارد. (اگرچه که وضعیت بدنی شما هم مهم و تأثیرگذاز است.)
اصل کلی
برنامه قابل پیشبینی داشته باشید! طبق برنامهای قابل پیشبینی زندگی کنید تا سطح استرس در شما کاهش یابد، سروتونین افزایش پیدا کند، اعتماد به نفس بیشتر شود و در نتیجه به سلسلهمراتب بالای هرم بروید.
۱. حتماً رأس ساعت مشخصی از خواب بیدار شوید
۲. حتماً صبحانه حاوی کربوهیدراتها را بخورید
سیستمهای اضطراب مغز ما بسیار مفیدند: آنها هر چیزی را که از آن فرار میکنیم خطرناک تلقی میکنند، دلیلش هم البته این است که ما واقعاً از آن موقعیت فرار کردهایم. فرار کردن از موقعیتهای دشوار و چالشهای زندگی این پیام را به مغز شما میفرستد که شما آدم ضعیفی هستید پس مغز، جایگاه شما را در ردههای پایین سلسلهمراتب تخمین میزند و در نتیجه میزان سروتونین ترشحشده را کاهش میدهد، به این ترتیب شما میزان بالاتری از استرس را تجربه خواهید کرد و این چرخه منجر به این میشود که حس و حال ناخوشایندی هم داشته باشید.
چرخه بازخورد مثبت در افسردگی و انزوا و تنهایی: فردی که در ردههای پایین سلسلهمراتب است احساس اضطراب میکند، احساس اضطراب خودش منجر به جدا ماندن از دیگران و کم شدن ارتباطات فرد میشود و این جدا ماندن و تنهایی منجر به افسردگی و اضطراب بیشتر میشود و این چرخه مدام پیشروی میکند.
آدم ضعیف و ناتوان که نمیتواند در برابر ستمگری ایستادگی کند، بیشتر در معرض آسیب، سوءاستفاده و ستمگریِ دیگران قرار خواهد گرفت.
صاف بایستید یعنی چه؟
اگر شل و ول باشی، مغز سروتونین کمتری ترشح میکند چون جایگاه تو را پایین قلمداد میکند، در نتیجه تو واقعاً اعتمادبهنفس کمتری هم خواهی داشت و در نتیجه تبدیل به فردی ستمپذیر میشوی که احتمالاً در برابر ستمگرها واکنش خاصی نشان نخواهی داد و تسلیم خواهی شد. زمانی که باید محکم بایستید و از خودتان دفاع کنید عقبنشینی خواهید کرد. در نتیجهٔ همه اینها شما فقیرتر خواهید شد، سطح اجتماعیتان پایینتر میآید، غذاهای نامناسبی میخورید، جفت نامناسبی گیرتان میآید، زودتر مریض میشوید و این چرخهی افتضاح ادامه پیدا میکند. اما میشود این الگو را تغییر داد.
قانون پارتو و پرایس: آنهایی که برای کسب روزی راه میافتند احتمالاً بیشتر نصیبشان خواهد شد.
اگر راست و صاف بایستید آنگاه افراد به شما نگاه و طرز فکر و رفتاری متفاوت خواهند داشت.
صاف ایستادن و شانهها را عقب دادن پذیرش مسئولیت دشوار زندگی با چشمانی کاملاً باز است.
این یعنی پذیرشِ فشارِ آسیبپذیر بودن خودآگاه و درکِ پایان یافتنِ بهشتِ ناخودآگاه دوران کودکی.
این یعنی تقبلِ مشتاقانهی فداکاریهای لازم برای تولید یک واقعیتِ موثر و معنادار (در متون مذهبی به این انجام دادن کار در راستای جلب رضایت خداوند گفته میشود.)
در قسمت آینده این موضوع را ادامه خواهیم داد و فصل دوم کتاب را با هم بررسی خواهیم کرد. لطفاً نظراتتان را در قسمت کامنتها برای ما بنویسید.
۲ دیدگاه
متن بسیار خوبی بود
و انسان را به فکر وادار میکند
ولی از راهکارهایی که منجر به صاف ایستادن میشوند صحبتی به میان نیامده است.
به هر حال امیدوارم این روند خلاصه وار کتاب ادامه دار باشد و درمورد کتابهای دیگر هم انجام شود
با سپاس و آرزوی موفقیت
ممنونم امین گرامی از دیدگاهتون،
برنامههای مفصلی داریم برای ارائه چکیده کاربردی کتابهای بهروز دنیا.
موفق باشید