
رابطه عاطفی مشرب پشتیبان (SJ)
MBTI و رابطه عاطفی
سختیها و مزایای رابطه عاطفی با پشتیبانها (SJ)
از نظر آماری تعداد افراد پشتیبان از بقیه مشربها بیشتر است. در این قسمت میخواهیم ببینیم بقیه افراد با مشربهای متفاوت (تجربهگرا، آرمانگرا، خردگرا) وقتی وارد رابطه عاطفی با پشتیبانها میشوند باید به چه نکاتی توجه کنند و با چه دشواریهای احتمالی ممکن است در رابطهشان با یک پشتیبان مواجه شوند.
تقریباً ۴۵ درصد جمعیت را پشتیبانها تشکیل میدهند. این یعنی تقریباً از هر دو نفری که ملاقات میکنید احتمالاً یکی از آنها پشتیبان است (تیپهای شخصیتی ESTJ-ESFJ-ISTJ-ISFJ). احتمالش زیاد است که در میان اعضای خانوادهتان هم شخصی با این مشرب حضور داشته باشد. در طول زندگیتان و مثلاً در محل کار احتمالاً با پشتیبانهای زیادی سروکار داشتهاید یا خواهید داشت. این احتمال هم وجود دارد که با یک پشتیبان وارد رابطه عاطفی شوید و حتی با او ازدواج کنید. آنها همهجا هستند، به همین دلیل از نظر ما مهم است که بدانیم چطور باید با آنها ارتباط برقرار کنیم. خصوصاً اگر خودتان یک پشتیبان نیستید و تیپ شخصیتی یا مشرب شما متفاوت است. پس بیایید ببینیم چطور میشود این کار را درست انجام داد.
برخوردهای احتمالی پشتیبانها با تجربهگراها
پشتیبان: آرام و متین
تجربهگرا: یاغی و سرکش
پشتیبانها دوست دارند زودتر پرونده موضوعات را ببندند درحالیکه تجربهگراها مایلند گزینههایشان باز بماند. پشتیبانها اصولگرا هستند و به آدابورسوم اهمیت میدهند، تجربهگراها آزاد و رها هستند و قالبها و چارچوبها را میشکنند. پشتیبانها برای سروسامان گرفتن و مستقر شدن در یکجا اهمیت قائلند، درحالیکه تجربهگراها دوست دارند مثل یک پرنده در پریدن و جابهجاشدن آزاد و رها باشند. برای پشتیبانها امنیت، آرامش و ثُبات مهم است، درحالیکه تجربهگراها به دل خطر و ناشناختهها شیرجه میزنند و حدومرز امنیت را رد میکنند. پشتیبانها آرام و یکواخت هستند درحالیکه تجربهگراها یاغی و سرکش و هیجانی. حس آشنا بودن و شناختهشدگی برای پشتیبانها آرامشبخش است به همین دلیل با کارهای روتین و روزمره راحتند، اما تجربهگراها همیشه دنبال انجام دادن کاری جدید و تجربهای امتحاننشده هستند.
حالا سؤال این است: آیا این رابطه جواب میدهد؟ خب تقریباً نیمی از افراد دنیا پشتیبان و یک سوم افراد تجربهگرا هستند. این دو تیپ شخصیتی در کنار هم اکثریت آماری را میسازند، پس خیلی دور از ذهن نیست که آنها را با هم در رابطه ببینیم. تجربهگراها همیشه تصور میکنند وقتی بزرگتر شوند حتماً رفتارشان پختهتر خواهد شد و دست از بازیگوشی برخواهند داشت. اما مسئله این است که این اتفاق درباره تجربهگراها نخواهد افتاد و آنها بزرگ نخواهند شد. آنها از همان سن کم یادمیگیرند چطور خطرکنند و بازیگوشی و شیطنت بخشی از آنهاست و این درباره آنها تغییر نمیکند.
برخوردهای احتمالی پشتیبانها با خردگراها
پشتیبان: قدمبهقدم پیشرفتن
خردگرا: میانبُر زدن مراحل
پشتیبانها قدمبهقدم پیش میروند درحالیکه خردگراها به کل سیستم نگاه میکنند و سعی میکنند آن را بفهمند تا بتوانند مراحل غیرضروری را حذف کنند. پشتیبانها از قوانین پیروی میکنند، و از روشهای امتحانپسداده و قدیمی استفاده پیش میروند. درحالیکه خردگراها ترجیح میدهند عذرخواهی کنند تا اینکه اجازه بگیرند (یعنی روشهای تازه را تجربه کنند که گاهی منجر به خارج شدن از چارچوب قانون میشود، منظور این است که ترجیح میدهند خودشان دست به کار شوند و کاری جدید انجام دهند و بعد اگر اشتباه از آب درآمد عذرخواهی کنند، نه اینکه منتظر بنشینند تا کسی به آنها اجازه بدهد کاری بکنند). پشتیبانها جزئیات را به دقت ارزیابی میکنند، درحالیکه خردگراها تصویر کلان را میبینند. پشتیبانها دوست دارند قواعد و چارچوبهای روتین و پذیرفتهشده بهوجود آورند و به ثُبات و فرمولی مشخص برسند در نتیجه از نسبت به تغییر حساسیت دارند. درحالیکه خردگراها دوست دارند قواعد تازه بهوجودبیاورند، نوآوری کنند و عامل ایجاد تغییر باشند. پشتیبانها جمعگرا هستند و دوست دارند به جمع تعلق داشته باشند، درحالیکه خردگراها بهشدت مستقل و خودمتکی هستند. پشتیبانها دوست دارند کارها را به شکل درست انجام دهند، درحالیکه خردگراها روشهای قدیمی و متداول را به چالش میکشند و زیر سؤال میبرند.
حالا سؤال این است: آیا این رابطه جواب میدهد؟ خب پشتیبانها از نظر آماری در اکثریتند درحالیکه خردگراها کمیابترین تیپهای شخصیتی هستند. این دو متضادترین ترکیب در روابط هستند (همچنین آرمانگرا با تجربهگرا). پشتیبانها واقعگرا هستند و درباره امور معمولی روزمره صحبت میکنند، آنها درباره کار، زندگی، تفریحات، خانواده، بازی و گردش، اخبار، آبوهوا، نتایج ورزشی و … صحبت میکنند و میپرسند: «چه کسی؟ چه چیزی؟ کجا؟ کِی؟ چقدر؟ یا چه قیمت؟» درحالیکه خردگراها ترجیح میدهند گفتگوهای عمیق و فلسفی داشته باشند و درباره ایدهها، افکار، نظریهها، اعتقادات و مدلها صحبت کنند، در نتیجه آنها میپرسند: «چه میشود اگر؟ چرا نه؟». این میتواند تاحدی کار را دشوار کند چون پشیبانها و خردگراها تقریباً از دو سیاره متفاوت هستند.
برخوردهای احتمالی پشتیبانها با آرمانگراها
پشتیبان: واقعنگر
آرمانگرا: رؤیاپرداز
پشتیبانها واقعنگر هستند درحالیکه آرمانگراها رؤیاپرداز و فانتزی، بهطوریکه معمولاً غرق در رؤیاها و تصویرهای ذهنی خیالیشان میشوند. پشتیبانها در دنیای واقعی زندگی میکنند و جفت پاهایشان روی زمین است، درحالیکه آرمانگراها روی ابرها سیر میکنند و ترجیح میدهند در دنیای ساختگی و در تخیلاتشان بهسر ببرند. پشتیبانها برای قسمتهای مختلف زندگیشان بخشبندی دارند و تفکیکشده عمل میکنند، به این ترتیب که دوستان محل کار، دوستان پایه تفریح، دوستان مذهبی و اقوام و آشنایان در بخشهای مختلف و جداگانهای هستند. درحالیکه آرمانگراها همه اینها را یکجا ترکیب میکنند و میخواهند برای همه دوستان خوبی باشند. پشتیبانها سخت تلاش میکنند تا رابطه را به مرور شکل دهند و بسازند درحالیکه آرمانگراها مایلند از همان ابتدا جفت روحی خودشان را پیدا کنند.
آیا این رابطه جواب میدهد؟ پشتیبانها و آرمانگراها هردو اهل همکاری و مشارکت در کمکرسانی هستند. اما انگیزههای پنهان هرکدام از این دو برای مشارکت متفاوت است. برای پشتیبانها مهم این است که کارِ درست را انجام دهند، که در واقع اجرای قوانین و تعهدات و پیروی از مقررات است. آرمانگراها دید متفاوتی نسبت به کارِ درست دارند. در مقایسه با قاعدهمندی، آرمانگراها بیشتر به احساساتشان توجه میکنند و دنبال اینکه چه چیزی برایشان خوشایند است میروند. آنها بیش از اینکه از قوانین پیروی کنند به وجدان و ندای درونیشان گوش میدهند. برای هردوی آنها تعلق داشتن و پذیرفتهشدن در گروه مهم است، اما دلایل هرکدام متفاوت است. برای پشتیبانها حس تعلق نوعی نیاز اجتماعی و گروهی است، درحالیکه از نظر آرمانگراها تعلق فرصتی است برای پیوند خوردن با دیگران.
برخوردهای احتمالی پشتیبانها با پشتیبانها
پشتیبان: آمادهسازی
پشتیبان: موفقیت
پشتیبانها یک شعاری دارند که میگوید: «شکست خوردن در آمادهسازی، یعنی آماده شدن برای شکست.» در نتیجه برای آنها مهم است که حتی تکانههایشان را هم از قبل برنامهریزی کنند و برای هرچیزی از قبل آماده شوند. اگرچه شیرجه زدن به رویدادی پیشبینینشده، بدون آمادگی از قبل برای یک تجربهگرا فرصتی عالی برای هیجان و لذتجویی است، برای یک خردگرا فرصتی برای افزایش خلاقیت و اکشافِ بیشتر است و برای یک آرمانگرا احتمالاً موقعیتی برای قرار گرفتن در تندباد عشقوعاشقی است. اما با اینحال، آماده نبودن از قبل برای یک پشتیبان به معنی افزایش اضطراب و نگرانی است. آنها از امر ناشناخته میهراسند و بر این باورند اوضاع بهطور طبیعی رو به وخامت است مگر اینکه از قبل برای درست پیش رفتن کارها برنامهریزی کنیم.
آیا رابطه یک پشتیبان با پشتیبانِ دیگر جواب میدهد؟ خب برای یک پشتیبان آمادگی از قبل بهترین راه برای کنترل کردن شرایط است، شرایطی که در صورت عدم کنترل و آماده نبودن میتواند به وقوع یک فاجعه تمام عیار منجر شود. وقتی دو پشتیبان با هم وارد رابطه میشوند، بقیه ما ممکن است فکر کنیم چقدر رابطه آنها کسلکننده و خشک است، اما برای خود پشتیبانها کنترل و تسلط داشتن روی اوضاع چیزی است که موفقیت را تضمین میکند. چیزی که ممکن بود تبدیل به فاجعه شود اکنون شانس و فرصتی است برای پیروزی؛ و دو پشتیبان این را بهخوبی میفهمند. در نتیجه این دو نفر میتوانند با لبخندی بر لب به هم نگاه کنند و بگویند: «خداروشکر رابطه ما امن و مطمئن است، چون هردوی ما برای هر چیزی آمادهایم!»
دوره حضوری مرتبط
منبع: مجله Keirsey
دیدگاه و نظری درباره این مقاله اگر دارید، آنرا زیر همین پست و در قسمت کامنتها بنویسید.
پیشنهاد میکنیم این مقاله را هم مطالعه کنید:
رابطه جنسی و تیپهای شخصیتی MBTI
۵ دیدگاه
واقعابدون اغراق بهترین سایت برای تحلیل روابط mbtiهستین
عالی و جامع بودن توضیحات ممنون
سلام، برخورد میان ENTJ و ISFJ چگونه خواهد بود؟
سلام بابت مقاله عالیتون ولی دررابطه بین پشتیبان باخردگرا به اشتباه نوشتید تجربه گراها عاشق بحث های فلسفی اند.
سلام به شما مجتبی گرامی، از توجه شما ممنونم، تصحیح شد.
شاد باشید