مطالب پیشنهادی:

روابط بین افراد فکری و احساسی، یا همان T و Fهای مدل تیپ‌شناسی مایرز و بریگز (MBTI) ظرفیت خوبی برای ایجاد تعادل (balance) و پویایی در رابطه دارد. زیرا در رابطه‌ای که این دو تیپ حضور داشته باشند، ترکیب درستی از تفکر منطقی و تفکر احساسی وجود دارد و این یعنی تک‌بُعدی نبودن.

با این وجود، گاهی اوقات منتقل کردن یک سری افکار یا پل زدن بین روشِ کارِ متفاوتِ این دو تیپ، در خانه یا محل کار مشکل‌ساز می‌شود و ممکن است شاهد تعارض‌هایی بین این دو باشیم. در این مقاله قصد داریم چند شیوه به افراد فکری (T) ارائه کنیم تا نیازهای افراد احساسی (F) و خصوصاً عزیزان و نزدیکانِ خود را بهتر متوجه شوند. به این ترتیب حتی اگر تعارضی هم ایجاد شود، می‌توانید فوراً متوجه آن شوید و برای برطرف کردن آن اقدام کنید و در رابطه‌تان به درک، همراهی، و رضایتِ دوطرفهٔ مادام‌العمر برسید.

 

حُسن رفتار نشان دهید (احساسی‌ها به ناگفته‌ها نیز توجه می‌کنند)

طبق تعریف، افراد احساسی (F) از شم هیجانی خود پیروی می‌کنند. بر این اساس آن‌ها حین ارتباط برقرار کردن به حس‌و‌حال خود توجه دارند. این یعنی طی ارتباط، آن‌ها متوجه نشانه‌های غیرکلامی شما می‌شوند و متناسب با آن حس‌و‌حالشان تغییر می‌کند، اما ممکن است شما متوجه نشوید در درونشان چه می‌گذرد. بنابراین بسیار مهم است که در طول گفتگوهای حساس یا چالشی، آرام و راحت باقی بمانید، در غیر این صورت شخص احساسی مضطرب و عصبی می‌شود، و فرقی هم نمی‌کند چه می‌گویید (زبان بدن شما مهم است). این مسئله چالش‌آفرین است، در نتیجه نفسی عمیق بکشید و قبل از بحثْ خودتان و بدنتان را آرام کنید.

بعلاوه لازم است به زبان بدنتان نیز توجه کنید- شخص احساسی قطعاً این کار را می‌کند! دقت کنید بازوهایتان چه وضعیتی دارند، چگونه ایستاده‌اید، و شانه‌هایتان را چقدر سفت گرفته‌اید. همهٔ این‌ها می‌تواند به شکل غیرکلامی ابرازگرِ خشم و عدم صمیمیت باشد. هرچقدر آرام‌تر و آسوده‌تر به نظر برسید، فرد احساسی نیز پذیرش و گشودگی بیشتری خواهد داشت و گفتگو بسیار روان‌تر و نرم‌تر پیش خواهد رفت.

 

بُردبار باشید و بااحترام رفتار کنید

افراد احساسی (F) تحت تأثیر احساسات خود هستند، اما از طرفی دغدغهٔ خوشحال کردنِ دیگران را نیز دارند. به همین دلیل برای آن‌ها سخت است که به شکل صریح و صادقانه حس خود را بگویند. شخصیت‌های احساسی اغلب خود را فدای باملاحظه بودن می‌کنند. از این رو زمانی‌که لازم است احساس خود را صادقانه ابراز کنند، این می‌تواند برایشان چالشی و کلافه‌کننده باشد.

سهم شما چیست؟ هنگام گفتگو درباره یک موضوع، شما باید به شخص احساسی زمانِ کافی و زیاد بدهید تا با فراغ بال به موضوعی که مد نظرش است بپردازد، حتی اگر قرار باشد این فرد قبل از پرداختن به اصل مطلب کمی حاشیه برود. مهارت‌ تفکر منطقی و عقلانی شما می‌تواند در خیلی از جنبه‌های زندگی سودمند باشد، اما خیلی مهم است که یادتان باشد بعضی‌ها به شیوه‌ای متفاوت با شما، دربارهٔ موضوعات به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری می‌رسند.

 

زمینه را برای گفتگوهای شفاف فراهم کنید

به دلیل این‌که افراد احساسی، در اغلب مواقع اول دیگران را در نظر می‌گیرند، دوست ندارند حرفی ناراحت‌کننده و مشکل‌آفرین به زبان بیاورند یا فضای ناسازگاری و اختلاف ایجاد کنند؛ چه در خانه، چه در محل کار. به همین دلیل، اگر احساس کردید موضوعی پیش آمده که لازم است به شکل روشن و صادقانه دربارهٔ آن گفتگو شود، چه این موضوع دربارهٔ انتظارات از اعضا در محل کار باشد چه دربارهٔ مشارکت در امور منزل، لازم است خودتان ابتکار عمل را به دست بگیرید و زمینهٔ مساعدی برای دعوت کردنِ آن‌ها به گفتگو فراهم کنید.

اول از همه یک مکان مناسب که فرد احساسی در آن آسوده است را انتخاب کرده و او را به حرف زدن تشویق کنید. آن‌ها را شیرفهم کنید که قرار نیست رودربایستی کنیم و حرفمان را نزنیم. گاهی کمک کردن به فرد احساسی برای این‌که منظور خود را واضحاً بیان کند، حقیقتاً کار سختی است. در نتیجه لازم است به او این اطمینان خاطر را بدهید که در صورت بیان صادقانه نظرات و احساساتش قضاوت نخواهد شد، و ضمناً آن‌ها را متوجه این کنید که گفتگو کردن دربارهٔ مسئله (مثلاً گفتنِ نیازها و خواسته‌ها)، در بلند مدت به صلاح گروه یا رابطه است.

 

تلاش کنید به توافق برسید، یا او را بفهمید

افراد فکری دوست دارند راه حل‌های عقلانی و منطقی برای سؤالات پیدا کنند و خواهان این هستند که مسائل را به محض پدیدار شدن حل کنند. این رویکرد، در بسیاری از جنبه‌های زندگی مؤثر و یاری‌کننده است. در طرف دیگر، احساسی‌ها بیش از منطق، به احساس اهمیت می‌دهند. این بدان معناست که اگر شما به‌عنوان یک فرد فکری، به احساسِ یک آدم احساسی، با فکت‌های خشک و سرد پاسخ می‌دهید، در این صورت آن‌ها این مسئله را به بی‌اعتنایی و عدم صمیمیت شما تعبیر می‌کنند. اگر با این فرمان پیش بروید، عملاً دارید پایه‌های یک گفتگوی شکست‌خورده را بنا می‌کنید.

بسیار مهم است که تلاش کنید و با فرد احساسی زندگی‌تان به توافقی دوجانبه دست پیدا کنید، یا حداقل سعی کنید به دنیای ذهنی او راه یابید و به احساسی که پشت کلمات و جملات او هست پی ببرید، حتی اگر شخصاً احساس او را حس نمی‌کنید. وقتی وارد دنیای ذهنی‌اش شوید و از زاویه دید او به مسائل نگاه کنید، بُردباری شما بیشتر می‌شود و این باعث می‌شود تا شخص احساسی، احساس امنیت و آسودگی بیشتری کند و راحت‌تر با شما وارد گفتگو و مشارکت شود.

 

طریقِ مناسب برای گفتگو را پیدا کنید

هریک از ما یک شیوهٔ معیّن از ارتباط را بیش از سایر شیوه‌ها ترجیح می‌دهیم. بسیار مهم است که هم شیوهٔ ارجح خودتان را بشناسید و هم این‌که سعی کنید ترجیحِ فرد احساسی را در این زمینه شناسایی کنید. مثلاً ممکن است شما احساس کنید که یک پیام کوتاه ساده و مختصر، شیوه‌ای مؤثر برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات است، در حالی‌که شاید فرد احساسی این شیوه را غیرصمیمانه و نه چندان دوستانه تلقی کند. حتی ممکن است فکر کند شاید کار اشتباهی انجام داده که شما با او تماس نگرفته‌اید یا به شکل حضوری موضوع را مطرح نکرده‌اید.

کلید گشایندهٔ این مسئله، داشتن گشودگی و وسعت نظر (openness) است. برای فرد احساسی توضیح دهید که دوست دارید چگونه با او ارتباط برقرار کنید، و به همین ترتیب نظر او را هم جویا شوید و سعی کنید در تصمیم‌گیری‌تان ترجیح هر دو نفر را لحاظ کنید. ببینید کجاها اشتراک نظر پیدا می‌کنید؟ پیدا کردن مکان و شیوهٔ مناسبِ ارتباط برقرار کردن- چه ایمیل، چه تماس تلفنی، و چه دیدار حضوری- باعث می‌شود سوءبرداشت‌ها به حداقل برسند و پیدا کردن راه حل و پاسخ برای مسئله را ساده‌تر می‌کند.

 

احساسات آن‌ها را با سنجهٔ منطق ارزیابی نکنید

شما باید مفتخر باشید که توانایی تفکر منطقی و یافتن راه حل برای موضوعات ریز و درشت را دارید. این مهارت فوق‌العاده‌ای است و در زندگی‌تان بسیار سودمند واقع خواهد شد. با این حال، این شیوهٔ ارزیابی فکت‌ها و مستندات نیز زمان و موقعیتِ مناسبِ خودش را دارد و قرار نیست همیشه و همه‌جا رویکردتان این مدلی باشد؛ خصوصا در حین گفتگو با عزیزانتان که ترجیح احساسی دارند. درست است که شما بر اساس سرشت خود می‌خواهید مسئلهٔ آن‌ها را بفهمید و فوراً راه حلی ارائه کنید، اما یادتان باشد که خودِ احساسی‌ها بلدند برای مسئله‌شان راه حل پیدا کنند. آن‌ها اغلب، صرفاً خواهان این هستند که طی فرایند همراه آن‌ها باشید (منظور فرایند گفتگو و حرف زدن از احساسات و ذهنیت‌شان است).

ممکن است این‌که می‌بینید یک فرد احساسی مزایا و معایب مسئله را بالا و پایین می‌کند، و روی سناریوهای مختلف کار می‌کند باعث کلافگی‌تان شود. اما این شیوه چندان با شیوهٔ خودِ شما در جمع‌آوری شواهد و مستندات تفاوتی ندارد؛ موضوع صرفاً این است که شیوهٔ آن‌ها مبتنی بر احساس است (emotion-based). اما اگر آن‌ها احساس کنند که روش‌هایشان دارد مورد قضاوت قرار می‌گیرد، یا این‌که حوصلهٔ شنیدن و همراهی‌ کردنِ آن‌ها در این فرایند را ندارید، در این صورت کاملاً از شما فاصله می‌گیرند و ساکت می‌شوند. بنابراین بهتر است از ارائهٔ پاسخ‌های فوری پرهیز کنید و آن‌ها را یاری کنید تا آن فهمِ عمیقی که دنبالش هستند را به دست بیاورند.

 

شم درونی آنان را ارزشمند بدانید

در همین راستا، بسیار مهم است که به فرد احساسی زندگی‌تان ایمان داشته باشید. ممکن است منطقی که آن‌ها ارائه می‌کنند به نظر سُست برسد، اما به دلیل این‌که احساسی‌ها هم‌سویی فراوانی با هیجانات دارند، در شناخت شخصیت دیگران فوق‌العاده‌اند* و اغلب شم بالایی دربارهٔ مردم و موقعیت‌ها دارند. (*یعنی می‌توانند عیار آدم‌ها را بسنجند)

اگر خواهان آن هستید که رابطه‌ای بی‌دردسر و آرام با فرد احساسی زندگی‌تان داشته باشید، مهم است که شم بالای آنان را نادیده نگیرید و آن را کوچک نشمارید. این قابلیت در طول زندگی بسیار برای آن‌ها مفید واقع شده و مؤلفهٔ مهمی در تصمیم‌گیری‌های آنان تلقی می‌شود. اگر این قابلیت را کوچک بشمارید، خواهید دید که گشودگیِ فرد احساسیِ زندگی شما بسیار کم می‌شود و دیگر شوق گفتگو و همیاری را ندارد. بنابراین عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگو، و در این صورت می‌بینید که به‌آسانی به پاسخ‌ها دست می‌یابید و شخص احساسی نیز اعتمادِ بیشتری به شما خواهد کرد.

 

در کنارشان باشید و آن‌ها را هم‌یاری کنید

در هر رابطهٔ عالی، رد پررنگی از تعادل به چشم می‌خورد، و به همین دلیل بنا نیست که در ارتباط با فردی احساسی، شما جنبهٔ عقلانی وجودتان را تماماً تعطیل کنید. حتی فراتر از این: این جنبه، همان خودِ منحصربه‌فرد شما و آن‌ چیزی است که از شما کسی که الان هستید را ساخته، و این بی‌نظیر است!

به این دلیل که افراد احساسی تصمیمات خود را بر اساس شم و حس‌و‌حالی که دارند می‌گیرند و به این دلیل که نیاز به همراهی در طول مسیر دارند، بسیار خوب است که از هدایت و راهنمایی یک راه‌بلد و همراهِ خوب بهره‌مند شوند. از مهارت پرسش‌گری‌تان بهره ببرید و با پرسیدنِ سؤالات درست، آن‌ها را به سوی قدم برداشتن ترغیب کنید، به آن‌ها کمک کنید تا معایب و مزایا را بهتر ببینند، و وقتی می‌بینید از موضوع دور شده‌اند به‌نرمی آن‌ها را به مسیرِ اصلی برگردانید.

ممکن است این استراتژی هر بار جواب ندهد، اما تعادل مناسب میان جنبه‌های تفکر نقاد و مهارت‌های سازمان‌دهی شما، با شم و هوش هیجانی آن‌ها می‌تواند دنیایتان را کاملاً دگرگون کند.

 

همهٔ این موارد فقط در یک موضوع خلاصه می‌شود: گشوده باشید

قرار نیست در ارتباط با فرد احساسی زندگی‌تان، نقطه قوّت‌هایی که دارید را کنار بگذارید. در حقیقت، هرچقدر گشوده‌تر باشید و خودتان و طرف مقابل را همان‌گونه که هستید بپذیرید، سطح عمیق‌تری از ارتباط را با او تجربه می‌کنید و می‌توانید چالش‌ها و موقعیت‌های دشوارِ ارتباطی را از میان بردارید. مسئلهٔ مهم این است که همواره اشتیاق گفتگو کردن را داشته و پذیرای تفاوت‌ها باشید.

شاید برای نیل به این مهم، نیاز باشد تا نسبت به حالت عادی، کمی بیشتر احساسات خود را بروز دهید، اما یقین داشته باشید که فرد احساسی مراقب شما هست. آن‌ها آسیب‌پذیری احساسی شما را درک می‌کنند و آن را به‌عنوان یک موهبت در نظر می‌گیرند؛ به همین دلیل با مهربانی و همدلی به شما پاسخ خواهند داد و حتی آن‌جا که خودشان منطقی هستند، اجازه می‌دهند احساسی باشید و شما را برای این مسئله سرزنش نخواهند کرد. اگر در برابر شخص احساسی گشوده و پذیرا باشید، می‌توانید به‌خوبی دربارهٔ مسائل و موضوعات مختلف با یکدیگر حرف بزنید و بدون تردید کیفیت رابطه‌تان بالاتر خواهد رفت.

 

توضیح آرسام هورداد دربارهٔ این مقاله: هرچند نویسندهٔ این مقاله به شکل عمومی درباره افراد Feeling صحبت کرده است، اما این‌طور که از متن پیداست، توضیحات و سرنخ‌های اشاره شده بیشتر با افراد FP هم‌پوشانی دارد. هرچند رعایت تمام موارد، در روابط F-T (از هر نوع) قطعاً سودمند و کمک‌کننده است. شما هم تجربیاتتان را در کامنت برای ما بنویسید.

نویسنده: RubyRaeScalera

این مقاله با اندکی تغییر و اضافه کردن برخی توضیحات برای شرح و تفهیم بهتر موضوع توسط آرسام هورداد (مربی حرفه‌ای MBTI) ترجمه شده است.

منبع


تیپ‌شناسی MBTI؛ ابزاری برای افزایش درک و سازگاری در روابط:


 

[ آرسام هورداد ]

مدرس و پژوهشگر شخصیت‌شناسی و چیرگی | چیرگی یعنی خودِ منحصربه‌فردت را پیدا کنی و آن را به بهترین شکل به عالم عرضه نمایی

مطالب مرتبط

ارسال نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *