
احساس بیارزشی در مشربها
احساس طردشدگی در تیپهای شخصیتی
در قسمت قبلی درباره ویژگیهای مشربها در حالت عصبانیت، دلخوری و طرد شدن صحبت کردیم. گفتیم معمولاً اینکه پاسخ ما به این وضعیتها چگونه است تاحدی وابسته به تیپ شخصیتی ماست، از این رو در قسمت گذشته این حالتها را در دو مشرب پشتیبان (SJ) و تجربهگرا (SP) بررسی کردیم و در این قسمت میخواهیم بحث را با دو مشرب آرمانگرا (NF) و خردگرا (NT) ادامه دهیم.
اگر خاطرتان باشد در قسمت قبلی گفتیم که قصد داریم دو سؤال اساسی را مطرح کنیم. یکی اینکه اصلاً چه میشود که آدمها رفتاری غیرقابل کنترل از خودشان نشان میدهند و از حالت عادیشان فاصله میگیرند؟ و آیا این رفتار غیرعادی و غیرمعقول به مشرب یا تیپ شخصیتی آدمها ارتباطی دارد یا خیر؟ و پرسش دیگر اینکه آدمها در این وضعیت به چه شکل رفتار میکنند و تفاوتشان در چیست؟
خصوصاً در بررسی این دو مورد به رابطه عاطفی افراد هم توجه ویژهای خواهیم داشت، چون رابطه عاطفی از نظر اهمیت و احساساتی که درگیر میشود وزن بیشتری برای افراد دارد و هرکدام از عواطف را به شکل پررنگتری میشود در آن ردیابی کرد. مثلاً احساس طردشدگی به واسطه یک رابطه عاطفی که به مشکل خورده، برای فرد بسیار پررنگتر و سنگینتر است.
ضمناً گفتیم که ریشه احساس طردشدگی و به تبع آن رفتارهای خارج از کنترل تیپها، تاحد زیادی ریشه در احساس بیارزشیای دارد که در فرد فعال میشود. پس اگر بتوانیم دلایل این احساس بیارزشی را پیدا کنیم میتوانیم دید خوبی درباره مسئله بهدست آوریم.
اگر قسمت قبلی را نخواندهاید میتوانید آن را از این لینک مطالعه نمایید.
آرمانگراها (ENFJ-ENFP-INFJ-INFP)
عواطف شدید و ناپایدار (هیستریک)
آرمانگراها روشی منحصربهفرد و غیرمعمول برای مواجهه با واقعیت دارند. آنها ترجیح میدهند در دنیایی آرمانی و رؤیایی زندگی کنند، جایی که همه چیز بینقص و کامل است، یا حداقل اوضاع آنطور که «آنها» میخواهند کامل است.
زندگی کردن برای آنها به این معنی است که آرمانها و ذهنیتهایشان در دنیای واقعی به ظهور برسند. زندگی برای یک آرمانگرا یعنی آشکار ساختن آرمانها و آرزوهای ذهنیاش در دنیای بیرون، به شکلی که آنچه در ذهن تصویر میکند را روزی در واقعیت ببیند.
برخلاف پشتیبانها، هویت آرمانگرایان از طریق اقدامکنندگی و کاری که انجام میدهند ساخته نمیشود، بلکه در عوض کاری که انجام میدهند نموداری است از هویت آنان؛ آرمانگراها میخواهند براساس اعتقاد قلبی و درونیشان زندگی کنند. عاشق شدن برای یک آرمانگرا شبیه یک سفر معنوی است که در آن عشق تنها یک دادوستدِ رفتاری خشک و خالی نیست، بلکه فراتر از آن، ارتباطی عمیق میان دو روح و دو جان تلقی میشود.
از نظر آرمانگراها عشق، پیچش دو روح برای یکی شدن و رسیدن به وحدت است. آنها عشق را فرایندِ اتصالِ جداییناپذیرِ دو جان میدانند. بنابراین هنگامی که یک آرمانگرا دچار بیعشقی میشود یا شرایط دنیای بیرون به گونهای رقم میخورد که کوچکترین ناهماهنگی با آرمانها و ارزشهای درونی آنها بهوجودمیآید، انگار که دیگر نمیتوانند نفس بکشند.
در این وضعیت آنها احساس میکنند وحدت و یکپارچگی درونیشان از بین رفته است. از آنجا که برای این افراد همهچیز به هم متصل و مرتبط است، احساس بیارزشی میتواند حس بسیار ناخوشایندی را در آنان ایجاد کند و در واقع قرار گرفتن در چنین موقعیتی میتواند برای آنها بسیار ویرانگر باشد.
در صورتیکه فرد آرمانگرا کوچکترین ناهمخوانی میان دنیای درون و بیرون خود بیابد، همه آرمانها و رویاهایش تحت تاثیر قرار میگیرد و آنها را ازدسترفته تصور میکند، در حالیکه در واقعیت اینطور نیست و قطعاً دنیا به پایان نرسیده است. در این حالت ممکن است آرمانگراها دچار فوران احساسات و عواطف تند و شدید بشوند (مثلاً یکباره گریه کنند)، ممکن است رفتارهایی هیستریک و هیجانی از خودشان نشان دهند.
خردگراها (ENTJ-ENTP-INTJ-INTP)
وسواس فکری و بیشتحلیلگری
خردگراها در حالت دلخوری و بههمریختگی برخلاف تجربهگراها، پشتیبانها و آرمانگراها نیاز ندارند دیدهشوند، مورد پذیرش قرار بگیرند یا حرف بزنند و خودشان را ابراز کنند. آنها در چنین وضعیتی میخواهند از گذشته و حال و حتی از خودشان فراتر بروند و مسئله را عمیقتر بررسی کنند. هدف اصلی آنها حل مسئله است، حل کردنِ مسئلهای که بهوجود آمده و مانع پیشرفت و نوآوری آنها شده است.
آنها در آینده زندگی میکنند، به آینده فکر میکنند و میخواهند واقعیت را بازتعریف کنند و واقعیتِ خودشان را بسازند. آنها اعتقادی به سرنوشت محتوم ندارند بلکه میخواهند به آینده مطلوب خودشان آنگونه که میخواهند شکل دهند.
خردگراها به مفاهیمی چون سرنوشت و تقدیر به شیوه آرمانگراها اعتقاد ندارند، آنها معتقدند امور با بیکفایتی و سوءمدیریت اداره میشوند، در حالیکه اوضاع را باید در مسیر پیشرفت و ارتقاء مدیریت نمود. خردگراها رابطه عاطفی را مشارکتِ مساوی دو فرد بالغ و توانمند میدانند که میخواهند با هم قلههای بلند دنیا را با اهداف و برنامههایشان فتح کنند.
خردگراها در حالت عادی و طبیعیشان هم تمایل به تحلیل بیشازاندازه دارند اما وقتی احساس بیارزشی کنند و بههمبریزند بیش از پیش به اصلاح موقعیت خود و برطرف کردن نواقص احتمالیشان فکر میکنند.
روش آنها وقتی دلخور و ناراحت میشوند این است که بنشینند و بهشکلی وسواسگونه چارهای برای حل مسئله پیدا کنند. یک خردگرا وقتی در وضعیت بیارزشی قرار میگیرد نسبت به توانمندی و ارزشمندی خودش دچار تردید میشود و خودش را به چالش میکشد.
آنها وقتی احساس ناشایستگی یا بیکفایتی میکنند، از بقیه افراد فاصله میگیرند، به خلوت خودشان میروند و به راه حل مشکلِ بهوجودآمده فکر میکنند. اما این رفتار شبیه به عزلتگزینی پشتیبانها نیست، پشتیبانها بعد از اینکه به خلوت خودشان میروند دچار یأس و نومیدی میشوند.
عزلتگزینی خردگراها یک فرایند کاملاً آگاهانه و عمدی برای حفظ استقلال و خودمختاریشان است. خردگراها به کنج انزوا میروند و از بقیه انتظار دارند آنها را تنها بگذارند تا با ارزیابی و تحلیل مسائل دریابند که چه شد که کار به اینجا رسید.
و زمانیکه موفق به یافتن راه حلی میشوند مجدداً به حالت عادی خود باز میگردند و فعالیتهایشان را از سر میگیرند، ولی تا پیش از آن که به نتیجهای برسند خلوت خود را ترک نخواهند کرد. آنها غرق در تحلیل میشوند زیرا معتقدند باید مانع ایجاد شده را از سر راه برداشت و بقیه را هم از هرجومرج ایجادشده رهاند.
لطفاً نظر، تجربه یا موردی در این خصوص به ذهنتان میرسد در قسمت کامنتهای زیر همین مقاله برای ما بنویسید.
دوره حضوری مرتبط: کارگاه شخصیتشناسی به شیوه MBTI
منبع: مجله کرسی
پیشنهاد میکنیم این مقاله را هم مطالعه کنید:
۵ دیدگاه
من ENTJ هستم ولی تا حالا نشده اورآنالیز کنم. معمولا همیشه رفتم تو دل ماجرا، راه حل هم بعد از درگیر شدن مستقیم و وسط مشکل بودن پیدا کردم.
کلا به نظرم یه گوشه بشینی فقط فکر کنی که چی خوبه چی بد مشکلاتتو حل نمیکنه.
به عنوان یکentj مقاله شمادرمن کاملا درست بودگاهی وقتی انقدر مشکلات تحلیل میکنم که فکرمیکنم مغزم میخواد منفجربشه.
من intj هستم .
حتی تو بازی های دوستانه و خانوادگی هم که جنبه سرگرمی و تفریح داره هم دوست ندارم ببازم.ولی بردنه آدم های ماهر برام ارزش داره و حریف آسون برام جذابیت نداره، گاهی اوقات هم تیمی خودم رو تو فشار قرار می دم که جدی تر بازی رو دنبال کنه و گاهی اوقات افراد نمی خواهند با من یار باشند البته اگر ببازم بیشتر تو خودم می ریزم و خودم رو مقصر می دونم تا هم تیمیم .
آیا این رفتار با این مقاله توجیح میشه؟
سلام به شما علی گرامی، یکی از ویژگیهای خردگراها همین است؛ میل به بهتر شدنِ مداوم و رسیدن به تسلط؛ حال روی رشته تخصصی باشد یا زمینه مورد علاقه یا حتی بازیهایی که برایشان جذاب است.
موفق باشید
من خردگرا م و کاملا موافقم
البته وقتی به خدا اعتقاد داشته باشی خیلی راحتتر میتونی با شکست کنار بیای